پان آرت - نشریه جامعه ی هنری ایرانیان
وب سایت علمی پژوهشی هنر

سهیل بسطامی – مجسمه ساز

0 379

سهیل بسطامی، مجسمه ساز

سهیل بسطامی
لیسانس گرافیک (فعالیت در رشته مجسمه سازی)

فعالیت خودتون را از کجا شروع کردین؟
مشغول تحصیل در رشته یی بودم که در شهرم جز این انتخاب دیگری نداشتم و چاره یی نبود که تنها انتخابم رو انجام بدم و وارد هنرستان و سپس وارد دانشگاه  گرافیک  شدم و همونجا با مبانی اولیه هنرهای تجسمی به صورت جدی آشنا شدم. همش با خودم کلنجار می رفتم که،  رشته مورد علاقه ی من چیز دیگری هست. هنری که بتونه رابطه‌ای که من با محیط و اطرافم و آنچه نگاه می کنم رو سمت و سو بده. همیشه احساس می کردم که باید به هنری بپردازم که بر آن چه از لحاظ روحی و چه از لحاظ فیزیکی به آن احاطه داشته باشم و لمسش کنم.
انتخاب مجسمه سازی به این خاطر بود که من امکاناتی بیشتر نسبت به سایر هنرها داشتم و آن بُـعد سوم بود و حس می کردم که می تونم خلق کنم ، می‌تونم به اشیای بی جانی که در ذهنم و یا اطرافم هستن جانی تازه بدم. هرچند شاید خنده دار باشه که با هنر مجسمه سازی به طور جدی در فضای مجازی اینترنت آشنا شدم و به جرات می تونم بگم که زمینه قبلی در این رشته رو نداشتم ولی به محض آشنایی متوجه شدم که این همون انتخاب اولم هست.

رشته شما گرافیک بوده اما در مجسمه سازی فعالیت می کنین؛ این به چه دلیل است؟!
اعتراف میکنم که چیزهای زیادی در حوزه تئوری و عملی با رشته گرافیک آشنا شدم. وقتی تجربه های عملی رو در کلاس ارائه می کردم سعی داشتم بهترین باشم. این رشته باعث شد تا با موضوعاتی مهمی چون خلاقیت، درک تصویر و همچنین با فرم و فضا آشنا شم و این تا زمانی بود که من دانشجوی این رشته بودم و هنوز جذابیت های گرافیک برای من زیبا و هیجان انگیز بود.
اما رفته رفته متوجه شدم که رشته گرافیک رابطه مستقیم با مشتری دارد و خودم رو نمی‌دیدم که به این شکل با مخاطب کلنجار برم و یا هنری رو انتخاب کنم که صرفا سفارشی باشه. همش دوست داشتم که خودم باشم و آنچه که دوست دارم رو ارائه بدم و خیلی زود و کمتر از دوسال از زمان تحصیل دانشجوییم مسیرم را به سمت مجسمه سازی تغییر دادم.

ساخت شخصیت هاتون رو با چه ایده ای شروع می کنید؟
آدم ها و چیزهایی که در دوروبرم هستن را خوب می بینم و یادم نیست در این سالها بی تفاوت بوده باشم به چیزهایی که اطرافم می گذرن. آدم های مجسمه های من، به من خیلی نزدیک اند و انگاری سالهاست که می‌شناسمشون و هر از چندگاهی با اونها حرف می زنم و یا کمی خوش و بش می کنم. اینطور نیست که یهو از یه جاهایی این آدم ها پیدا شن بلکه سعی کردم چیزهایی رو زنده کنم که بودن و هستند. بایدها و نبایدها و حتی آرزوهایی که هنوز جان دارن و شاید بهتر از هرچیز اینکه این آدم ها به نوعی “خودم” هستند. چیزی که در درونم بوده و امروز در این حجم ها متبلور شدن و چی بهتر از این، که اینها نمایان می شوند و میتونم خودم رو با مخاطبانم تقسیم کنم. گاهی میشه که من به یه خنده و یا یه کنش انسانی حتی یک دوست ایده‌ی خودم رو می یابم. گاهی هم از سر شوق بر می گردم به دوران کودکی و نوجوانیم و عمیق میشم که چه آرزوهایی را در سر می پروراندم و آنها دوباره به سمتم میان و همه این‌ها برخوردهایی هستند که من، و آرزوهای من رو رقم می‌زنن و در غالب حجم (مجسمه ) شکل میگیرن.
شاید باورتون نشه ولی از زمانی که با دنیای گسترده مجسمه سازی آشنا شدم دائما در حال غرق شدنم. با دیدن آثار هنرمندان فاخر جهان و حتی هنرمندان کشورم به زندگی امیدوارتر میشم و حس میکنم که من نیز می تونم چنین باشم و اثری خلق کنم که جاودانه و سرشار از روح و زندگی باشه. هرچند در اول راهم و دائما تجربه می کنم و یقین دارم که در دوره های آغازین این هنرم، ولی متوجه شده ام که می توانم در این هنر خودم رو بیشتر پیدا کنم.

برای ایجاد یک حجم، اتود اولیه رو چطور آماده می کنین؟
چیزهایی که به ذهنم میرسه رو در ابتدا یادداشت می کنم و مرحله به مرحله شروع می کنم به اتود زدن  و طراحی کردن روی کاغذ. این اتود زدن اینقدر ادامه داره تا منو راضی کنه. هر از چندگاهی هم به اتودهای گذشته ام نیز نیم نگاهی میندازم و طرحم رو کامل می کنم و یا طرح تازه ایی از اون موضوع می زنم.
در مرحله دوم طرح کوچکی از اتودم را با خمیر می سازم و در این مرحله سعی می‌کنم اصلاحاتی که قراره صورت بگیره را ایجاد کنم و در پایان با توجه به موضوع , اندازه اثر و متریال مورد نظرم را با حس و حال طرح انتخاب می کنم.

چطور شد کار شما به تهران و بزرگ راه ها وارد شد؟
در یکی از روزهای پاییزی متوجه فراخوان سومین دوسالانه مجسمه‌سازی فضای شهری سازمان زیباسازی شهر تهران شدم. با این فراخوان سری به اتودهای گذشتم زدم و طرحی رو انتخاب کردم که با موقعیت جغرافیایی که در اون زندگی می کنم همسو بود. چوپان و گوسفندانش. خوشبختانه این طرح در نمایشگاهی که در آن 180 اثر ارائه شد، در مرحله داوری جهت ساخته شدن و نصب در فضای شهری انتخاب شد و بلافاصله مراحل قرارداد و ساخت اثر رو آغاز کردم. از طریق یکی از همکارام با آقای حسین داوری نژاد که یکی از مجسمه‌سازان خوب کشورمون بوده آشنا شدم و این آشنایی سبب شد تا من بتونم از کارگاه و نظرات ارزنده ایشون برای ساخت اثرم استفاده کنم.
این اثر که پس از یک ماه و چندی کار فشرده تموم شد با متریال آهن و فایبرگلاس در ابعاد 4 متر و نیم ساخته شد. چوپانی است که بره ای را بغل کرده و 5 گوسفند بزرگ دور حلقه ی فلزی مشغول چرا هستند…

هدف تاسیس گروه هنری خاک چه بوده؟
پس از تاسیس کارگاه هنری‌ام همیشه تو این فکر بودم که یک فعالیت گروهی منسجمی رو در عرصه هنرهای تجسمی در شهرم داشته باشم. گروه هنری خاک رو هم به همین منظور با کمک جمعی از هنرمندان جوان راه انداختیم که قراره فضایی سالم برای تقویت تک تک اعضای گروه و تلاش زیاد جهت تولید اثر هنری با در نظر گرفتن کیفت بالا و در نهایت نیم نگاهی به مقوله اقتصاد هنر داشته باشیم.
شاید بزرگترین هدف این گروه، فعالیت در شهرم باشه که تلاش کردن و نتیجه گرفتن در اون بسیار سخت و طاقت فرسا است. فعالیت در شهرستان ها شرایط مختص به خودش رو داره. جایی که نهادهای ذیربط کمترین توجهی به مقوله هنر دارند و همچنین نیازهای جامعه نیز با شهرهای بزرگ و کلان شهر نیز متفاوت است. بااین حال تصمیم گرفتیم در این فضا بمانیم و برنامه های خودمون در فضای هنری کشور گسترش دهیم.

ارسال یک پاسخ