پان آرت - نشریه جامعه ی هنری ایرانیان
وب سایت علمی پژوهشی هنر

گزارش دو دهه از نقاشی های جلال موسوی در نگارخانه خیام

0 272

گزارشی از نمایش دو دهه  فعالیتهای نقاشی  جلال موسوی در نگارخانه خیام بابل

چندی پیش در مجموعه فعالیتهای دو دهه از نقاشی های جلال موسوی در نگارخانه خیام بابل برگزار شده بود. و این بهانه ای بود برای بررسی آثار این هنرمند طبیعت نگر و ارایه گزارشی به قلم عبدالرضا حجازی که در ادامه خواهید خواند. این نمایشگاه از 21 تا 26 آذرماه در نگارخانه خیام بابل میزبان هنرمندان و علاقه مندان به هنر نقاشی بود. از فعالیتها و رزومه این هنرمند میتوانیم به شرکت در چندین نمایشگاه انفرادی و گروهی در داخل و خارج از کشور از جمله : آرن اکسپو خانه هنرمندان ایران 1388 –  نمایشگاه بین المللی در دانشگاه Westminster  لندن – دو سالانه بین المللی نقاشی معاصر جهان اسلام فرهنگسرای صبا تهران 1384 –  گالری سیحون و فرهنگسرای نیاوران – گالری کلستان و لاله ، موزه هنر های معاصر اصفهان و … نیز اشاره کرد.

گزارشی از نمایش دو دهه  فعالیتهای نقاشی  جلال موسوی در نگارخانه خیام

شاید بیراه نباشد اگر جلال موسوی را نقاشی طبیعت نگر بخوانیم. از دیرباز تعلق خاطرش به شیوه ی نگریستنِ «امپرسیونیست ها» و نیز: نگرگاه این گروه از نقاشانِ ویژه، بر هر که وی را می شناسد و با آثارش آشنایی بهم رسانده پوشیده نیست! اما آنچه که وی را از هر سبک و سیاقی جدا و به واژه ای سره تر: مجزّا و مبرّا می کند، همانا: شیوه ی نگاه شخصی شده ای ست که از پی بیش از پانزده بهار، اکنون قوام یافته، تلطیف شده و نوعی زاویه ی نگریستنِ بومی – شرقی را به منصه ی ظهور رسانده است.

از نخستین دوره های نقاشی های موسوی که سوژه: خانه های ییلاقی و فضای کوه و کوهپایه های البرز شمالی بوده، نیک به خاطر نشسته که: وی نه تنها به تصویر نمودن خانه های پلکانی و استوار بر روی یکدیگر مبادرت می ورزید، بلکه اصرار بر این داشت که: مخاطب بواسطه ی نگریستن به آثارش: جنسِ خانه ها، فضای روستایی و دیوارهای کاهگلیِ خانه های مسکونی کوه نشینان را با همه ی وجود حس کند و حتی هوای پاک و خنکِ کوهستان را تنها بواسطه ی نگاه کردنی عمیق به تابلوها در ریه هاش فرو بَرَد و در فضای صادقانه ی زندگی کوه نشینان سهیم شود و با جانش این سادگی و صفا و صمیمیت را ادراک نماید.

گزارشی از نمایش دو دهه  فعالیتهای نقاشی  جلال موسوی در نگارخانه خیام

تجربه ی طبیعت نگری جلال از پیِ گذراندنِ دوره های پی در پی و گذرِ سالیان متمادی تا بدآن پایه به پویایی در می افتد که: دیگر طبیعت یک چشم انداز و منظره نیست، بلکه سلسله عناصری ست که نقاش در هر جزء آن راز می بیند. رازی که خیال را در جستجوی حقیقتِ نهفته در طبیعت، هر لحظه مشتاق تر و شوریده تر می کند. این نوع نگرش به طبیعت اگرچه همسان هایی در گستره ی زمان دارد، در عین حال: وجه خاصِ بومی شده و اتکای نقاش به فضاهای طبیعتِ البرز شمالی: جایی که در آن زاده شده، بالیده و اندیشه اش شکل گرفته آنرا در نوع خویش کم نظیر جلوه می دهد. و اینگونه به گمان می رسد که: نقاشی های موسوی مینیاتور های امروزینِ بومی شده ای ست که با سمت و سو گرفتنِ انتزاعی اش تلاش می کند تصاویر را همچون رازی که در سلسله عناصر به هم پیوسته ی طبیعت، با جانش درک می کند، در پیش چشمان مخاطبانش نمودار سازد و این عبارت را در گوشش زمزمه کند :« نگاه کن! و اکنون با جانِ خویش نگاه کن!» شاید تصویرِ انتزاعی شده ی «پُل» در برخی آثارش تصویرِ مجسّمِ دیدگاه وی باشد که گویی می خواهد پُلی به درونِ طبیعت بسازد و مخاطبش را در سیرِ سفرش از برون به درون، با خویش همراه سازد.

گزارشی از نمایش دو دهه  فعالیتهای نقاشی  جلال موسوی در نگارخانه خیام

بی هیچ گمانی آثار جلال موسوی به مخاطبِ آگاه می فهماند که وی به هنگام نقش زدن، خود را به دست خویشتنِ خویش می سپرد و فارغ از هر آگاهی و جدا از هر کوششِ خود خواسته ای، بی خویش و سرمست نقش می زند. وی چندان خود را رها می کند که نقوش و فرمها و رنگها بی آنکه تعقّل واسطه شود بر روی بوم می ریزند و جای خویش را انتخاب می کنند و در همین فرایند است که: شکلهای هندسیِ نامنظمی پدیدار می شوند که در هیئتِ گیاهی روئیده در طبیعت، از میان رنگهای خاکستری سر بر می کشند: گویی هندسه ی موجود در آثار جلال: هندسه و شکلهای هندسیِ روئیده در طبیعت اند که نقاش با احساس خویش آن ها را کشف می کند و بر پرده ی بوم می نشاند تا مخاطب را در این کشف و شهود سهیم گرداند.

آنچه که نقاشِ این آثار را بها و قیمتی منحصر می بخشد: همانا غوطه خوردن در عناصر طبیعت و فرو شدن در اجزای طبیعت ست که در هر سفرش: از برون به درون گویی خاک آلوده باز می گردد اما با دستی پُر و مملو از راز های کشف شده که آن نیز به هیئت نقش به مخاطب هبه می شود و از همین روست که خاکستری ها در طبیعت اینگونه جان می گیرند و تجربه ی تازه ای در برابر چشمان ما نمایان می سازند.

گزارشی از نمایش دو دهه  فعالیتهای نقاشی  جلال موسوی در نگارخانه خیام

 

اگرچه شیوه ی اجرا و ارائه ی برگزیده ی جلال، سمت و سویی آبستره و انتزاعی به خود پذیرفته، در عین حال مخاطب در مواجهه با هر اثرش، هر چند انتزاع باشد، حس می کند در برابرِ چشم اندازی طبیعی قرار گرفته و به کادری انتخاب شده از طبیعت می نگرد. هر چند می داند در تابلوی پیش رویِ وی، از شکلهای طبیعی و عینی خبری نیست، با اینهمه باز هم ناگزیر این احساس به سراغش می آید که: این چشم اندازی از طبیعت است! گویی این احساس همان چیزی ست که نقاش می خواسته به مخاطبش القا کند؛ و همین ویژگیِ بایسته و شایسته است که از جلال موسوی: نقاشی طبیعت نگر می سازد. برای درک بهترِ طبیعت نگریِ او در برابر تابلوهایش باید ایستاد و این عبارت را شنید:« نگاه کن! با چشمِ جانِ خویش نگاه کن!»

گزارشی از نمایش دو دهه  فعالیتهای نقاشی  جلال موسوی در نگارخانه خیام گزارشی از نمایش دو دهه  فعالیتهای نقاشی  جلال موسوی در نگارخانه خیام

ارسال یک پاسخ