فرزانه حسینی – مجسمه ساز
ایدهیابی ساخت آثار از متن زندهی جامعه و مجسمه های فرزانه حسینی
فرزانه حسینی هنرمند جوانیه كه آثار شاخصی در زمینه مجسمهسازی در سالهای اخیر ازشون دیده شده. ایشون از هنر آموختگان مكتب استاد پرویز تناولی هستن و همینطور به مدت چهار سال در كارگاه این استاد گرانقدر تحصیل هنر كردند. فرزانه ایدههای خودش رو از متن زندهی جامعه پیدا میکنه و در تلاشه تا اون چیزی رو كه در جامعه میبینه انعكاس بده و همهی این فریادها رو در غالب مجسمههایی تجسم میبخشه. بیشتر آثار این هنرمند از جنس برنز هست و در ساخت آثار کوچکتر، با موم مدلسازی انجام میشه و در مواردی از گل، گچ و حتی چوب هم برای ساخت مدلها استفاده میکنن. زمانبری و دقت در آثاری که ایشون ارایه کردن، باعث شده تا مجموعهای بینظیر در این سالها خلق کنند.
فرزانه حسینی در مقدمه نمایشگاه اخیرش مینویسه که: “در طی سه سالی كه مشغول كار بر روی این مجموعه بودم، گاهی وحشت زده و گاهی مبهوت، دنیای اطراف رو نظاره میکردم و از ناتوانیام کلافه میشدم. پاتریك مك كیب – Patrick MacCabe – ، نویسنده ی ایرلندی، در كتاب شاگرد قصاب نوشته که: آدمهای لال چون نمیتونن داد بزنن، احتمالن توی شكمشون سیاه چاله دارن. اما گمان من اینه که همه آدم ها درونشون سیاه چاله دارن. آچمز؛ عنوان مجموعه آخر، از دل یكی از این سیاه چالهها بیرون اومد.”
مشاهده آثار و متن کامل در ماهنامه هنرهای تجسمی پان آرت: نسخه سی و دوم پان آرت
از خودتون صحبت کنید. شروع کار و نحوه علاقه مندی به مجسمه سازی از کجا بود؟
زمانی كه وارد هنرستان شدم، علاقهی زیادی به طراحی داشتم. همیشه و همه جا دفتر طراحی همراهم بود و بعضی روزها حدود ٨ یا ٩ ساعت طراحی میكردم. طراحیهای تمرینی بعد از مدتی تبدیل شدن به طراحیهای فیگوراتیو و كمكم زبان شخصی پیدا كردن. تعدادی از دوستان و معلم طراحیام به قابلیت حجمی فیگورهای من اشاره میكردن و میگفتن اینا خیلی خوبن برای مجسمه. كمكم به مجسمهسازی علاقهمند شدم. اولین مجسمهساز تأثیرگزار زندگیم، هنری اسپنسر مور – Henry Spencer Moore – بود و همیشه فكر میكردم اگه مجسمه بسازم حتمن شبیه كارهای ایشون میشه. وقتی كنكور شركت كردم، رشتهی نقاشی قبول شدم. ترم دوم دانشگاه بودم كه استاد تناولی دورهی مجسمهسازی برگزار كردن كه خیلی هم كوتاه بود. در یكی از جلسات كلاس گفتن مجسمهسازی رو باید به شیوهی اوستا شاگردی یاد بگیرین یعنی باید رفت به كارگاهِ یک مجسمهساز و روند مجسمهسازی رو دید. بعد از مدتی من به كارگاه ایشون رفتم و مدت چهار سال دستیارشون بودم.
فرمهای متنوع، ابعاد خاص و رنگ و لعابی که بروی آثار شما هست از چه حسی الهام گرفته؟
اولین مجسمههای جدی كه ساختم تعدادی پرنده بودن كه حاصل همون دورهی آموزشی استاد تناولی بود. با بچههای اون كلاس گروهی تشكیل دادیم با عنوان معكوس كه در گالری اثر نمایشگاهی برگزار كردیم. بعد از ساخت پرندهها، مدت شش یا هفت ماه هیچ مجسمهای نساختم و فقط فكر كردم. دنبال فرمی میگشتم كه ایرانی باشه، معنا و مفهوم داشته باشه و البته قابلیت مجسمهشدن رو هم داشته باشه. میل زورخونه به نظرم همهی اینها رو داشت و در عین حال میتونست سمبل فرهنگی باشه كه امروز تقریبن از بین رفته. بعد از چند سال كار، مجموعهای ساختم به عنوان مردم شهر كه میل زورخونه شخصیت اصلیاش بود. تو هر مجسمه، میل، بسته به مفهومی كه در نظر داشتم شكل خاصی به خودش میگرفت و در حقیقت هر میل نقش یك انسان رو داشت؛ انسان یا همون پهلوونهایی كه جایی قدرتمند بودن و جایی هم شكست خورده و مغلوب . در مجموعهی بعدیم میلها تبدیل شدن به باطوم. اولین كار این مجموعه با گرهزدن باطوم شروع شد. ابزار سركوبی كه كاركردش رو …
مشاهده آثار و متن کامل در ماهنامه هنرهای تجسمی پان آرت: نسخه سی و دوم پان آرت
نظرات بسته شده است، اما بازتاب و پینگ باز است.