گپ و گفت: آموزش بعد از آموزش. حضور فارغ التحصیلان در آموزشگاه های خصوصی
موضوع گپ و گفت این قسمت رو به رویداد بسیار مهمی در دانشگاهها اختصاص دادیم و اینکه دانشجویان دانشگاهها بعد از فارغالتحصیلی، مجدد برای تکمیل مباحث به آموزشگاههای خصوصی روی میارن. گذراندن دورههای نرم افزاری بسیار در این زمینه باب شده و حتی گاهی دورههای تخصصی که مربوط به خود رشته دانشجو هست، باز هم در بیرون دانشگاه انجام میشه. اینکه اساتید و مسوولین دانشگاهها تلاش خودشون رو برای انتقال اطلاعات به دانشجویان انجام میدن شکی نیست، اما موضوع اینه که چرا اینقدر حضور علاقهمندان به موسسات خصوصی بیشتر شده! آیا سطح اطلاعات ارایه شده در دو مجموعه متفاوته یا مدرسین ویژهای در مجموعههای خصوصی فعالیت دارن؟! بعضن هم گاهی شاهد این هستیم دانشجویان با سطح مدرک بالایی از تحصیلات حاضرن به صورت خصوصی دروسی رو بگذرونن که هم هزینه بالایی داره و هم زمان خاصی رو از اونها میگیره. این دورهها گاهن به مدت یک تا دوسال هم برگزار میشه. با این اوصاف در دانشگاه چه اتفاقی میفته؟!
این مبحث رو با تعدادی از مدرسین نام آشنای بخش خصوصی مطرح کردیم تا نظر اون عزیزان رو هم جویا بشیم. نظراتی متفاوت در زمینه حضور فارغالتحصیلان در موسسات خصوصی برای گذروندن مجدد برخی مباحث آموزش و همینطور پیشنهاداتی برای خود مدرسین در بهبود روند آموزشی…
[divider_line]
ویتامین هایی که خارج از دانشگاه باید به دنبال آن ها گشت!
وقتی برای یه مدتی غذای مونده یا تاریخ گذشته بخوری ، احساس میکنی ویتامین به بدنت نمیرسه و رو میاری به مکملها و ویتامینهای اضافه. حالا حکایت آموزش ماست. انگار دائما یک چیزی کم داریم! یا حداقل فکر میکنیم که به یک مکمل یا ویتامین نیاز داریم. ویتامینهایی که به موقع دریافت نشدهاند و معمولا خارج از دانشگاه باید به دنبال اونها گشت. در اصل، تفاوت فضای آموزش در دانشگاهها با محیط حرفهای کار در بیرون، دانشجویان رو مجبور به استفاده از مکملهای تحصیلی میکنه.
سالهاست که عناوین درسی در دانشگاههای ما مشکلات زیادی دارن؛ شیوه های سنتی و قدیمی و گاهی تاریخ گذشته، مخصوصا در مقاطع تکمیلی مثل فوق لیسانس و دکترا، احساس نیاز فارغالتحصیلان و حتی دانشجویان رو به استفاده از کلاسهای آزاد در بیرون دانشگاه رو ایجاد کرده. با پیشرفت رشته گرافیک در ایران در سال های گذشته و وجود اینترنت، همچنین حرفه ای تر شدن سفارش دهندگان، این احساس نیاز باز هم بیشتر و بیشتر شده.
متاسفانه آموزش در دانشگاه ها اغلب فقط آکادمیک و به صورت مبانی پایهای گرافیک هست و مقولاتی مثل برخورد با مشتری، مارکتینگ و شناخت بازار، برندینگ و… یا حتی نرم افزارهای مورد نیاز دانشجویان به صورت حرفهای تدریس نمیشه. درگذشته این نیاز با کارآموزی کردنهای طولانی در شرکتها رفع میشد، اما حالا با وجود کلاسهای متعدد آموزش تخصصی گرافیک، این زمان کوتاهتر شده و فارغ التحصیلان دانشگاهها پس از گذراندن چند دوره آموزشی در کلاسهای آزاد، سریع تر با محیط کار حرفهای گرافیک و بازار اون آشنا میشن. جالب تر اینکه در خیلی از موارد، این شرکت ها هستن که پرسنل تحصیلکرده خودشون رو به این کلاسهای آزاد می فرستن.
امروزه بیشتر هنرجویان کلاس های آزاد به دنبال تکمیل رشته دانشگاهی خود در این آموزشگاهها هستن، نه به دنبال رشته ای متفاوت از چیزی که در دانشگاه خونده باشن که این خود نشان از کارآیی کم دانشگاه ها در محیط های کار حرفه ای داره. با امید به روزی که فارغ التحصیلان ما هیچ احتیاجی به کلاس های آزاد در رشته خود نداشته باشن.
[divider_line]
گاهی در خلوت خودم نگاهی به سالهای گذشتهام میندازم و فکرم ناخودآگاه در گیر مسائلی میشه که شاید برای برخی بیش تر و برای برخی از افراد کمتر از سطح طبیعی ارزشمند تلقی بشه، قطعاً هر شخص حقیقی برای افکار خودش دلایلی داره.
افکار من سمت و سوی مسائل خطیری پیرامون درس و دانشگاه و چگونگی برخورد دو طرف یعنی دانشجویان و دانشگاه میگرده. کمی که بیشتر تامل میکنم میبینم در زندگیام هم دانشجو بودم و هم در مقامی به نام معلم. هر دو را با جان و دل لمس کردم و تا جایی که تونستم در هر لحظه ای خودم رو غرق در کارم کردم. اما آیا واقعیت مدرسین جامعه ما اینگونه هست که مسئولیت خودشون رو حاکم و از خود گذشتگیشون رو افزایش دهند تا دانسته های خود رو به مخاطبینشون که همان دانشجویان هستن منتقل کنن؟ یا آیا حتی اگر مدرسین به بهترین شکل عمل می کردند عوامل دیگه ای که در دانشگاه وجود داره مثل چارت درسی دانشگاهها، وسایل مورد نیاز تدریس و کارگاهها، کلاسها و حتی برخورد رفتاری که با دانشجویان میشه باز هم مناسب بود؟ نمیدونم چرا همیشه یک جای کار میلنگه و یکی از دو طرف، رضایت ندارن. جالبه که دانشگاه همیشه ناراضی هست و در خبرگزاریها به گوشمون می خوره که همه چیز در رفاه کامل است!
از نظر من مهمترین بخش مسائل اشاره شده در مورد دانشگاه، چارتِ درسیِ دانشگاه ها و یا مباحثی هست که از روی اونها تدریس میشه. گاها دقت کرده ام که مسائلی که آموزش داده میشه بسیار ناچیزتر از اون سطحی هست که باید منتقل بشه، و اگر مدرس مربوطه از سر دلسوزی فراتر از آن دانسته های خودش رو منتقل نکنه، نتیجه همین چیزی میشه که مشاهده می کنیم؛ یعنی بعد از اتمام درس، دانشجو مجبور به گذراندن کلاس های آزاد آموزشی میشه و این گردونه ای هست که در کشور ما به یک اتفاق بسیار طبیعی بدل شده!
به راستی که ما در دانشگاه ها چه می کنیم؟ فکر می کنم صرفا مسئلهی مادی اهمیت نداره و مهمتر از اون زمانی هست که صرف تحصیل می کنیم. به هر حال این وضعیت، قابلیت تغییر بهسزایی داره، در صورتی که نه یک نفر بلکه عده ای بخواهند و گام محکمی در این جهت بردارن. اوایل احساس میکردم دانشجویان کمتر از حد به فکر هستن و تلاشی برای یادگیری نمیکنن، اما بیشتر از این مورد، نبود امکانات مناسب به چشم میخوره.
مسئله مهمتری که میتونم به اون اشاره کنم این هست که اگر دقت کرده باشین اکثرا در رشته های هنری اگر کسی به صورت تجربی چیزی رو آموخته باشه در عمل بهتر از کسی هست که در دانشگاه تحصیل کرده. دلیل این مسئله رو این میدونم که در دانشگاه وجود دروسی جانبی و بسیار فرعی که به نام دروس عمومی شهرت دارن باعث پراکندگی تدریس و از هدف دور شدن هست. اما فردی که به صورت تجربی آموخته، تمام ذهن خودش رو معطوف بر آموزش همان رشته ای کرده که قصد فعالیت در اون رو داره و این میشه که همه روزه شاهد دانشجویان رشته های هنری در کلاس های آزاد پس از اتمام مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد میشیم! نمی دونم در انتها چه باید گفت، میشه امیدوار بود برای ملاقات با یک تغییر… به امید موفقیت تمام دانشجویان سراسر کشور.
[divider_line]
روایت آموزش در دانشگاه های کشور بسیار جالب هست. از همه جهت. زمان شروع کلاسها، حضور اساتید در مراکز آموزشی، دروس لازم برای آموزش و حتی امکانات آموزشی. شاید ضعف در هر کدوم از این قسمتها هست که باعث میشه تا دانشجو بعد از خروج و فارغ التحصیلی در دانشگاه، مجدد به آموزشگاه های خصوصی یی روی بیاره که استانداردهای لازم رو بسیار بالاتر از حد دانشگاه رعایت میکنن. البته در اینکه برخی از دانشگاه ها و یا اساتید زحمات بسیاری در مراکز آموزشی میکشن شکی نیست و احترام اون عزیزان همواره بر گردن ما هست.
دانشجویی رو تصور میکنم که با دروسی تئوری در دانشگاه مشغول تحصیل هست. مخصوصا دروس عمومی که هنوز از دوران دبیرستان با اونها آشناست و علاقه کمتری هم از قدیمالایام به اونها نشون داده. همون دروس میتونن زمان خاصی رو از یک فرد بگیرن تا به جای رسیدگی به اجرا، تمرین و یا پرورش خلاقیت در ذهنش، به وارد کردن متونی در ذهن بپردازه که شاید کاربرد کمتری در آینده هنری فرد داشته باشه.
مورد بعدی عملی بودن فعالیت در دانشگاه است. حتی با وجود ژوژمان، فشار اساتید و بررسی مواردی در کلاسهای درسی، بسیار شاهد هستیم که دانشجو با ورود به بازار کار در حالتی هست که هنوز نمیدونه اجرای یک پروژه رو از کجا و چطور شروع کنه. در مراکز آموزشی خصوصی بیشتر به این موارد مرتبط با بازار کار پرداخته میشه و دانشجو هم حق داره که به مراکز خصوصی علاقه نشون بده.
زمان بندی در برخی کلاسهای دانشگاه بصورتی هست که گاهن شاهد آموزش در ابتدای کلاس هستیم و بقیه زمان مانده به تمرین، گپ زدن دانشجویان و حتی بررسی خاطرات روزانه میرسه. اما در بسیاری از مراکز خصوصی شاهد زمانبندی فشرده و تدریس مداوم هستیم. این عوامل باعث میشه تا خروجی نهایی یک رویداد آموزشی بسیار تغییر بکنه.
در نهایت امکانات. با توجه به رویدادهای اخیری که در امور دانشگاهی انجام شده و تخصیص بودجه های مختلف، هنوز در کلاسهای مختلف مانند عکاسی یا چاپ، شاهد امکانات ابتدایی هستیم. بالاخص زمانیکه رشته ای تخصصی دارای درس تخصصی با امکانات پایین باشه. شاید در آموزشگاه های خصوصی هم گاهی ضعف هایی وجود داشته باشه اما بخاطر مدیریت بخش خصوصی و نیاز به جذب دانشجو برای تعیین درآمد موسسات، شاهد رشد و شکوفایی بیشتری هستیم. از طرفی تبلیغات موثر آموزشگاههای خصوصی در جهت آموزش در راستای بازار کار و ارایه امکانات بالاتر، میتونه در جذب دانشجویان بعد از فارغ التحصیلی بسیار موثر باشه.
[divider_line]
چند سطر توصیه برای مدرسان جوان
یک. به شاگردانتان احترام بگذارید | این احترام در رفتار و گفتار و کردار شما شامل موارد زیادی میشود: از آماده بودن برای تدریس، از شرح درس و تصویر روشن از کلاس داشتن تا نوع برخورد و جواب سلام دادن شما، مجموعه ی این احترام است که موجب احترام و تشخص شما می شود.
دو. خسته نشوید ، صبور باشید | از توضیح و تفهیم یک موضوع خسته نشوید با صبر پیش بروید . مانند یک لیدر کوه نوردی توان ضعیف ترین فرد گروه را هم در نظر بگیرید و کاری کنید کل گروه با هم به قله صعود کنند.
سه. خودتان را به رخ نکشید | شما به تدریس دعوت نشده اید که خود نمایی کنید شما تدریس می کنید تا شاگردانتان مجال بروز پیدا کنند.
چهار. با انصاف باشید | در قبال کار و رفتار دانشجویان تان رعایت انصاف و بزرگ منشی را فراموش نکنید، آنها را مانند فرزندان خود ببینید، نیازی به تُــندی نیست.
پنج. مشق متعادلی بدهید | اولین تجربه ی تدریس من در دانشگاه کلاسی بود که از شاگردانم هشت پوستر خواستم، بعد ها تکالیف متعادل و معقول تری را از شاگردانم می خواستم.
شش. لبخند بزنید ولی پسر خاله نشوید | بعضی معلم استادانِ کوچولو فکر می کنند باید اخم کنند و چین به ابرو بدهند، برای اداره کلاس لازم نیست دیکتاتور باشید، با لبخند و روی گشاده هم می توانید فاصله ی استاد شاگردی را حفظ کنید.
هفت. اشتباه خود را بپذیرید | هر آدمی اشتباه می کند. دانستههای هیچکس عاری از خطا نیست ، اشتباه های خود را با روی گشاده بپذیرید.
هشت. تشویق کنید اما مقایسه نکنید | کار و تلاش شاگردان تان را ببینید، آنها را تشویق کنید و انگیزه ی کار کردن را در آنها افزایش دهید ولی هیچگاه آنها را با هم مقایسه نکنید.
نه. شنونده ی خوبی باشید | ما دانای کل نیستیم، خوب بشنوید و پیشنهادات و راه کارهای مناسب را بکار بگیرید، نسل نو حرف های تازه ای برای معلم خود دارند.
ده. با همکارانتان در تعامل باشید | با همکاران، استادان و پیشکسوتان خود در ارتباط باشید، اجازه ندهید آنها به شما به چشم رقیب نگاه کنند، از دوستی و تجربیات آنها استفاده کنید.
یازده. مشکلات را درک کنید | از ناتوانی دانشجو در هزینههای مادی کارهای کلاسی، تا حال خوب و بد اش در طول ترم. لازم نیست همیشه پدر سخت گیری باشید، بعضی اوقات سعی کنید مانند مادری مهربان رفتار کنید.
دوازده. نمره | سیستم غلط آموزشی، دانشجویان را وابسته به نمره کرده. با ایده های خلاق، پوچ بودن نمره را به آنها گوشزد کنید و تلاش را بر نتیجه، ارجح بدانید.
سیزده. ارتباط | نوچه پروری نکنید اما ارتباط منطقی و مشورتی خود را با دانشجویان تان حفظ کنید. سفره ی دانش تان همیشه برایشان باز باشد و از این راه، خود را هم به روز نگه دارید.