پان آرت - نشریه جامعه ی هنری ایرانیان
وب سایت علمی پژوهشی هنر

آینده هنر در 20 سال بعد

0 552

آینده هنر ۲۰ سال بعد چگونه خواهد بود؟

آینده  هنر گرچه نامعلوم است، برخی عوامل مهم را در افق پیش رو نمی‌توان انکار کرد. از میان این عوامل می‌توان به تغییرات اقلیمی و جمعیتی و نیز دگرگونی‌های جغرافیایی- سیاسی اشاره کرد.

 سالواتور موندی اثر لئوناردو داوینچی، در سال ۲۰۱۷ به قیمتی بیش از ۴۵۰ میلیون دلار فروش رفت و گران‌ترین نقاشی فروخته‌شده لقب گرفت.

به بیان دیگر، در آینده درواقع فقط تغییر است که قطعیت دارد- حال چه از نوع مطلوب باشد و چه از نوع نامطلوب.

تا سال 2040 دخالت انسان در تغییرات اقلیمی اجتنباب ناپذیر خواهد بود.

آینده هنر در بیست سال بعد

براساس گزارش‌ها تا سال ۲۰۴۰ تبعات تغییرات اقلیمی ناشی از دخالت انسان اجتناب‌ناپذیر خواهد بود و به همین سبب دگرگونی‌های زیست‌محیطی به مساله محوری هنر و زندگی تبدیل می شود.

هنرمندان در آینده در دوره پسا-‌انسان و پسا-آنتروپوسین (دوره دست‌کاری بشر در طبیعت) با اموری همچون هوش مصنوعی، تشکیل جوامع انسانی در کرات دیگر و نیز احتمال نابودی بشریت دست‌وپنجه نرم خواهند کرد.

سیاست‌های هویتی که در هنر پیرامون جنبش‌هایی همچون “من هم” و نیز “جان سیاهان مهم است” شکل گرفت، در آینده در قالب نگرش محیط زیست‌گرایی رشد خواهد کرد. همچنین به‌صورت همزمان سیاست و مهاجرت بیش‌تر در کانون توجه قرار خواهد گرفت.

آینده هنر در بیست سال بعد

تغییر جهان هنر در آینده

جفرین ام هِیز، نمایشگاه‌گردان می‌گوید:” من تصور می‌کنم که هنر ۲۰ سال دیگر متغیرتر از امروز باشد.” او می‌افزاید:” مرزهای میان انواع و قالب‌های گوناگونی که در دیدگاه متعارف، هنر نامیده می‌شوند از میان می‌رودد.

افزون‌بر‌این فکر می‌کنم که هنر بیش‌تر از پیش نمایان‌گر تغییرات قومیتی باشد. بیش‌تر از گذشته هنرمندان غیرسفیدپوست داشته باشیم و آثار افزون‌تری از هنرمندان زن و سایر اقلیت‌ها ببینیم.”

آینده هنر در بیست سال بعد

هِیز می‌گوید: “امیدوارم در بیست سال آتی همزمان با تغییراتی که در عرصه هنر رخ می‌دهد و همراه با کوشش هنرمندانی که افق‌های جدید می‌گشایند و جریان‌های نو را به پیش می‌برند، موسسات نیز تنها سود مالی را در نظر نگیرند و به شیوه‌های جدید درباره هنر تعمل کنند.

آینده هنر از آن سیاهان است

مودو دنگ، هنرمند و نمایشگاه‌گردان سنگالی می‌گوید:” آینده هنر از آن سیاهان است.” امروزه هنر آفریقایی‌ها، آفریقایی-آمریکایی‌ها، آفریقایی-اروپایی‌ها و نیز آفریقایی-لاتین‌ها در جهان رایج است و در کانون توجه قرار دارد.

این دگرگونی نتیجه گشودن عرصه برای هنرمندانی است که خارج از میهن‌شان زندگی و کار می‌کنند.

افرادی که آثارشان را ورای گفتمان کلیشه‌‌های استعماری و نژادی درباره سیاهان می‌آفرینند.

دنگ که آثارش در مجموعه دائمی وزارت خارجه امریکا به نمایش درآمده است، می‌افزاید:” من و دیگرانی که در سنگال تازه‌استقلال‌یافته بزرگ شده‌ایم و هویت‌مان را در جایگاه یک ملت جست‌وجو می‌کنیم، مهاجرت را نه به‌مثابه مساله که همچون راه حل در نظر می‌گیریم.”

این دگرگونی‌ها را می‌توان این‌گونه تفسیر کرد که بازار هنر و نیز موسسه‌ها دارای اطلاعات افزون‌تر از هنرمندان اقلیت خواهند بود و در قبال آنان پذیرش و تنوع سلیقه بیش‌تری نشان خواهد داد. درواقع، هنر- متاثر از گذشته غنی هنرمندان متفاوت-دیگر همچون اکنون غرب‌گرا و اروپامحور نخواهد بود.

آینده هنر در بیست سال بعد

هنر و جنگ

کارزارهای هنر کنش‌گرا که به مساله پاسخ‌گویی قدرت توجه نشان می‌دهند و بر سازوکار روابط پنهانی قدرت‌مندان و پول کثیف در جهان هنر نور می‌تابانند، از نشانه‌های تغییر به شمار می‌آیند.

“از این عرصه استعمارزدایی کن”، گروهی است از هنرمندان و کنش‌گران که کارزارهایی با موضوع مسائل اقوام بومی، آزادی سیاهان، رهایی فلسطین، دستمزد کارگران، و مبارزه علیه نوسازی‌های خوشایند طبقه متوسط ترتیب می‌دهند.

هنرمندان و فعالان این گروه نخستین افرادی نیستند که به اخلال‌گری، که بیش‌تر علیه موسسات انجام می‌گیرد، روی آورده‌اند. در خلال جنگ جهانی اول گروهی از هنرمندان که خود را دادا می‌نامیدند، به اخلال‌گری و تجربه‌گرایی به‌مثابه قالبی برای اعتراض به خشونت جنگ روی آوردند.

دادا رادیکال‌ترین جریان هنری آوانگارد در اوایل قرن بیستم بودند.

آیا نقاشی روزی میمیرد؟

بیست سال دیگر دویست سال از زمانی می‌گذرد که پل دلاروش، نقاش فرانسوی، گفت:” نقاشی مرده است”. بسیاری دلایلی منطقی به دست می‌دهند که نقاشی قالب چندان مناسبی برای هنر آوانگارد به شمار نمی‌آید.

آینده هنر در بیست سال بعد

هنرمندان ایده اصلی دلاروش را بی‌نهایت‌بار تکرار و بازآفرینی کردند، اما درحالی‌که در این مدت رسانه‌هایی جدید در عرصه هنر در کانون توجه قرار گرفتند و بعد کنار رفتند، نقاشی همچنان جایگاه خود را حفظ کرده است.

عرضه نقاشی همچنان مهم‌ترین نیروی پیش‌برنده در دنیای هنر، حراجی‌ها و نگارخانه‌ها محسوب می‌شود و همه رکوردهای فروش را قبضه کرده است. نقاشی‌های مدرنی که در نیمه اول قرن بیستم کشیده شده، همچنان به فروش می‌رسند و از پربهاترین و پرطرفدارترین آثار در بازار هنر به شمار می‌آیند.

در میان گران‌ترین نقاشی‌های به فروش رفته در تاریخ هنر، از ده اثر نخست،9 تابلو در بازه زمانی ۱۸۹۲ تا ۱۹۵۵ خلق شده‌اند.

تنها استثنا، نقاشی سالواتور موندی، تابلوی تازه کشف‌شده لئوناردو داوینچی است که به قیمت بیش از ۴۵۰ میلیون دلار فروخته شد و گران‌ترین نقاشی به‌فروش‌رفته به شمار می‌آید.

آینده هنر در بیست سال بعد

ارزش نقاشی های زنان در عرصه ی هنر

بعید است که بیست سال دیگر بازار هنر از جنبه فروش نقاشی چندان متفاوت با امروز باشد و این عرصه همچنان بیش‌تر در انحصار نقاشی‌های مدرن خواهد ماند. اما به‌احتمال آثاری که نیمه دوم قرن بیستم پدید آمده‌اند- از جمله کارهای زنان و اقلیت‌های دیگر- ارزش بیش‌تری خواهد یافت.

در سال ۲۰۱۷ نقاشی بدون عنوان(۱۹۸۴) اثر ژان میشل باسکیت، هنرمند سیاه، رکوردی جدید بر جای گذاشت.

این تابلو به قیمت ۱۱۰ میلیون دلار به فروش رسید و به گران‌ترین اثر هنری معاصر که در حراجی فروخته‌شده بدل شد. پارسال بازار هنر معاصر آفریقایی‌های خارج از این قاره نیز رکوردهایی زد. نقاشی روزگاران گذشته اثر کری جیمز مارشال به قیمت ۲۱ میلیون دلار فروخته شد که برای یک نقاش زن آفریقایی-آمریکایی که همچنان در قید حیات است، یک رکورد به شمار می‌آید.

آینده‌های متکثر

مایته بورجاباد، نمایشگاه‌گردان زن در بخش معماری و طراحی در موسسه هنر شیکاگو می‌گوید:” ما باید برای رخدادهایی که در آینده روی می‌دهد آماده باشیم.” به‌بیان دیگر تغییراتی رخ خواهد داد که ما انتظارش را نداریم.

آینده هنر در بیست سال بعد

درواقع باید برای آینده‌های گوناگون،و نه‌تنها یک آینده، آمادگی داشته باشیم.

در نظر بورجاباد موزه تنها مکانی برای چینش آثار و اشیاء نیست، بلکه صحنه‌ای است که صداهای گوناگون در آن طنین می‌اندازد و شنیده می‌شود. پس در نظر او نمایشگاه‌گردان در‌واقع یک میانجی است.

موزه عرصه‌ای برای پرورش ایده‌ها به‌ شمار می‌آید که به خلق اثری جدید منجر می‌شود. بورجاباد می‌افزاید: “من فکر می‌کنم که آینده هنر متکثر خواهد بود و ما تنها با یک آینده سروکار نخواهیم داشت.”

در سال ۲۰۴۰ شاید هنر به آن‌چه اکنون هنر می‌دانیم شبیه نباشد ( مگر این‌که نقاشی باشد)، و به هر چیز دیگری شباهت برد.

 

در آینده روح‌ زمانه- به تعبیر فلسفی- به یک شیوه بازنمایی نخواهد شد، بلکه ما با بازنمایی‌های روح‌های متکثر زمانه مواجه می‌شویم که به نسبت تعدد و گوناگونی هنرمندان متنوع خواهد بود.

هنرمند‌‌-کنش‌گراها در صف اول شورش‌های سیاسی جای خواهند گرفت؛ تجربه‌های فرمی در هنر رسانه‌ها و عرصه‌های تازه را – حتی خارج از کره زمین- جست‌وجو خواهند کرد؛ و بازارهای هنر امریکای لاتین و آسیا و افریقا پررونق خواهد بود.

پس دست کم می‌توان گفت که در این چشم‌انداز، جهان فرهنگی غرب باید بشتابد تا از قافله عقب نماند.

ارسال یک پاسخ