پان آرت - نشریه جامعه ی هنری ایرانیان
وب سایت علمی پژوهشی هنر

اونیش امین الهی – طراح گرافیک

0 1,047

 “برای رسیدن به یک ایده بکر فقط کافیه با اون زندگی کنیم. یعنی با اون بخوابیم و بیدار شیم”

اونیش امین الهی از چهره های درخشان هنر گرافیک ایران هست. فردی که در زمینه های مختلف هنر چون طراحی گرافیک، مدیریت برند و عکاسی فعالیتهای بسیار ارزشمندی رو انجام داده. اونیش تحصیلات خودش رو در رشته طراحی گرافیک با مدرک کارشناسی ارشد در دانشگاه تربیت مدرس تکمیل کرده و به انجام فعالیت های تبلیغاتی در آتلیه شخصی خودش یعنی همرنگ گرافیک مشغول هست.
به عقیده اونیش در زمینه طراحی گرافیک و ایده پردازی، هنرمند همیشه باید از مردم جلوتر باشه ولی در عین حال باید گروه مخاطبانش رو هم مدنظر داشته باشه. این یکی از رموز موفقیت در طراحی این هنرمند هست. نکته ی جالب در سخنان اونیش امین الهی اعتقاد به بستری مناسب در مورد پیشرفت جوانان هست. به گفته ایشون بسیاری از اتفاقات بزرگ دنیا در جوانی افراد مشهور افتاده، پس جوانان میتونن با حفظ احترام به پیشکسوتان دنیای هنر، حرف و ایده خودشون رو هم مطرح کنن و به دنبال سبک مستقل هنری خودشون هم باشن.
در ادامه مصاحبه اختصاصی مجله هنرهای تجسمی پان‌آرت رو خواهید دید با هنرمند اونیش امین الهی پیش از برگزاری نمایشگاه پوستر ایشون در ترکیه که در نسخ بعدی گزارش این نمایشگاه هم ارایه میشه.

اونیش امین الهی طراح گرافیک

مدرس، طراح گرافیک، مشاور برندینگ و مدیر یک مجموعه تبلیغاتی. پیش زمینه هنری شما برای رسیدن به این جایگاه های مهم چی بوده؟
بذارین بحث رو با یه نقل قول شروع کنم. پدر یکی از دوستان من که الان دیگه در بین ما نیستن، همیشه میگفتن: “میدونید چرا درختان خیابان ولیعصر اینقدر تنومند و بلند و زیبا شده اند؟ به دلیل اینکه از ابتدا اونها را همینجا کاشتند و بهشون رسیدگی کرده اند.” ایشون همیشه این مثال رو برای شغل و کار میگفتن. به این معنی که در هر کاری ممارست کنی حتما به نتیجه میرسی به شرط اینکه از این شاخه به آن شاخه نپری! شاید من هم بتونم بگم که حدود 18 سال هست که به صورت حرفه ای فقط همین کار رو کرده ام. البته در کنارش تقریبا اکثر رشته ها رو تجربه کردم، مثل عکاسی پرتره و تبلیغات به صورت حرفه ای، نقاشی، خط و دکوراسیون و… اما همیشه مسیر اصلی من، گرافیک و ایده پردازی بوده. این، اما به این معنی نیست که خودم رو کاملا موفق و راضی بدونم! خوشبختانه معمولا خیلی راحت از خودم راضی نمیشم! اما در مورد پیش زمینه هنری که گفتید…
در دبیرستان رشته تجربی خوندم و هنر رو از کلاسهای کنکور اون زمان شروع کردم سال های 70 و 71 ، کلاس کنکور دیزاین. به جرات میتونم بگم گرافیک رو اول در این کلاس ها و بعدتر در دانشگاه آموختم در محضر استادانی چون زنده یاد جمال خرمی نژاد ، احمد وکیلی ، امراله فرهادی ، بهرام کلهرنیا ، شهرزاد اسفرجانی و … بسیاری دیگه که نقش مهمی در زندگی کاری من داشتن. طبیعتا من چون هنرستانی نبودم، از خیلی ها در دانشگاه عقب‌تر بودم و مجبور بودم شبانه روز کار کنم تا به بقیه برسم. یادم میاد اونقدر کار میکردم که دوستانم به شوخی میگفتن “تو مثل لیفت تراک کار میکنی!” البته خدا رو شکر معمولا هم جزو بالاترین نمره‌های کلاس بودم.
در مدت دانشگاه هم در دفترِ چند تا از استادانم کار کردم. همه جا سعی میکردم تجربه کسب کنم و پول درآوردن اولویت دومم بود. از اواسط دوره لیسانس بود که شروع کردم به حرفه‌ای کار کردن و در اواخر آن به صورت جدی دفتری رو به همراه دوستان دیگرم (مهدی محمدی ، فرخ محجوبی ، محسن دایی نبی و مهرداد شوقی) راه انداختیم. البته بعد از 5-4 سال، شرکا یکی یکی جدا شدن و دفتر شخصی خودشون رو راه انداختن یا به خارج از کشور رفتن و از حدود سال 80 فقط من از آن گروه (با همان اسم همرنگ) تا امروز ادامه دادم.

 اونیش امین الهی طراح گرافیک

 

چطور میشه به یک ایده بکر دست پیدا کرد؟ مخصوصا در طراحی گرافیک که کارفرما انتظار ایده هایی خلاقانه رو داره؟
به عقیده من برای رسیدن به یک ایده بکر فقط کافیه با اون زندگی کنیم. یعنی با اون بخوابیم و بیدار شیم. باید به حرف‌های سفارش دهنده خوب گوش کنیم و از تمام موارد اون نوت‌برداری کنیم. همچنین به دست آوردن اطلاعات کافی از موضوع مورد سفارش، درک نیاز مخاطبان و بسیاری موارد کوچک و بزرگ دیگه نیز جزو مقدمات این کار هست. زمانی که ما اطلاعات درستی رو در ذهنمان طبقه بندی کرده باشیم و واقعا به طور دائم راجع به آن فکر و تحقیق کنیم، رسیدن به ایده نهایی بسیار آسان خواهد بود .
چیزی که من همیشه میگم، اهمیت نوشتن هست. وقتی ما می نویسیم، نوشتار در ذهن ما به صورت عجیبی به شکل تصویر در میآد که من اسم اونرو جادوی کلمات گذاشته ام. به این معنی که ما به عنوان طراح زمانی که به سراغ نوشتن درباره موضوعی میریم، دستمون می‌نویسه و ذهنمون تصویر ثبت میکنه و این ذخیره تصاویر و ارتباط اونها در ذهن، تولید ایده می کنه.
من همیشه برای انجام هرکاری از این تکنیک استفاده می‌کنم، حتا در موقع عکاسی تبلیغاتی (که اتفاقا این روزها بسیار کار میکنم) ، یا ساختن تابلوهای تزیینی ام هم همین کار رو می کنم. من دفترچه ای دارم که همه ی ایده هایم را ابتدا در اون یادداشت می کنم و خیلی وقتها عینا همون طرحی که کشیده ام، در نهایت از پروسه ی چاپ و تولید بیرون می آید.
البته نباید فراموش کرد که تولید یک ایده ناب و طراحی درست اون ، 50% کار هست و 50 % دیگه، فروش ایده هست که در بسیاری مواقع ( خصوصا در ایران) شما به ایده های بسیار خوبی میرسید اما به هزاران دلیل که در بحث ما نمی‌گنجه، موفق به فروش آن به سفارش دهنده نمی‌شید . پس پروسه ی خلق ایده و فروش آن هست که مکمل یکدیگر برای نمود یک ایده در بازار خواهد شد. اما گاهی شما یک ایده ی عالی خلق می کنین، حتا سفارش دهنده رو هم متقاعد به خریدنش می کنین، اما با وجود آنکه ایده تان هنرمندانه و عالی هست، بازخورد مناسب را در جامعه نمی بینین. علت چی هست؟ شاید یکی از دلایلش این باشه که شما زیادی تند رفتید!
ببینید هنرمندان در هر رشته ای که باشن، معمولا طرز تفکر پیشروتری از دیگر افراد جامعه دارن، اما اگه شما در ایران و در رشته‌هایی مثل گرافیک که مرز باریکی بین هنر و صنعت هست، بخواهید خیلی پیشرو باشید و ایده هایی خیلی متفاوت خلق کنید، احتمال داره که توسط مردم (بازار هدف) درک نشید. به عبارت دیگه در اینجا بر خلاف بسیاری از کشورهایی که سابقه‌ی طولانی در گرافیک دارن و مردم شان سواد بصری بالایی دارن، نباید برای خلق یک ایده ناب خیلی از جامعه هدف دور شد تا درکش برای آنها سخت باشه.
به عقیده ی من، ما به عنوان طراح گرافیک همیشه باید جلوتر از مردم باشیم. این یک اصل کلی هست! اما در عین حال باید گروه مخاطبان مون رو هم مد نظر داشته باشیم. اگر برای جامعه ی هنرمندان و روشنفکران طراحی می کنیم، می تونیم خیلی جلوتر از اونها حرکت کنیم، اما اگر برای عموم مردم طراحی می کنیم باید جلوتر، و بافاصله ای کم از اونها حرکت کنیم تا ایده هایمان دیده بشن. اگر این فاصله رو بیشتر کنیم نه خودمون دیده می شیم و نه ایده هامون. یادمون باشه که گرافیک با عموم مردم جامعه در ارتباط هست. از صبح که به کوچه و خیابان می روند و تبلیغات و علائم شهری را می بینند، تا شب که با تلویزیون و کتاب و … به خواب میروند.
در تمام این موارد، گرافیک هست که نقش داره. بخصوص گرافیک تجاری و آگاهی دهنده. بنابراین یکی از مهمترین رسالت های طراحان باید بالاتر بردن سطح سلیقه و سواد بصری مردم باشه. و برای این کار، راهی بجز آرام آرام جلو بردن افکار عمومی وجود نداره.

اونیش امین الهی طراح گرافیک

طراح از چه روشهایی باید برای پرزنت یا ارایه اثرش به کارفرما استفاده کنه؟
تصور کنید که می خواهید به مهمانی رسمی بروید. قطعا لباسی که انتخاب می کنین 50 درصد برای احترام به اون مجلس هست و 50 درصد دیگرش برای احترام به خودتون که آبرومند باشه و شیک به نظر بیاد. من همیشه به دانشجوهام میگم که پرزنت یک کار گرافیک، بسیار شبیه به انتخاب لباس مهمانی هست. اگه شما به شیوه ی زیبایی، کار خودتون رو به سفارش دهنده ارایه کنید، علاوه بر اینکه برای کار خود و شخصیت حرفه ای خودتون ارزش قایل شده اید، به سفارش دهنده هم احترام گذاشتید.
در بسیاری مواقع، پرزنتِ خوبِ یک اثرِ معمولی، باعث جذاب تر شدن اون و حتی راحت تر انتخاب شدنش توسط کارفرما می‌شه. این توضیح رو هم بدم که نکات بسیاری در پرزنت یک اثر به سفارش دهنده باید مورد توجه قرار بگیره. از شیوه اجرای ایده‌ در نرم افزار و ارایه اون به صورت ماکت های چاپی یا در فضاهای مجازی گرفته تا توانایی ها و ویژگی های کسی که کار رو برای سفارش دهنده نمایش میده و نحوه برخورد و تسلط او به جزئیات روابط عمومی و نکات مارکتینگ و حتی مدیریت زمان در ارایه طرح‌ها به سفارش دهنده و… ده ها نکته دیگه که در مجموع از اونها به نام پرزنتِ صحیح یاد می‌کنیم.
نکته دیگه این هست که ما به عنوان طراح و خالق اثر، در بسیاری مواقع توانایی و دانش فروختن اثرمون رو به سفارش دهنده نداریم. اما متاسفانه بسیاری از طراحان مثل آچارفرانسه هستن. یعنی هم باید ایده خلق کنن، هم باید اونرو اجرا کنن، هم باید اونرو بفروشن و هم پولش رو وصول کنن. که خب شاید کمتر کسی در تمام پروژه هایی که میگیره بتونه چنین قابلیتی رو داشته باشه. اگه بخواهم این سوال رو جمع بندی کنم باید بگم یکی از نکات و بخش های مهم پرزنت ، انتخاب فردی مناسب برای ارتباط با سفارش دهنده است.

با توجه به رشد سریع دنیای دیجیتال، نرم افزار چه جایگاهی در ارایه یک اثر داره؟
طبیعتا نقش نرم افزار قابل انکار نیست. امروزه هر چیزی که در ذهن داریم رو می‌تونیم به راحتی با نرم افزارهای گوناگون جان بدیم. حتی تصور برگشتن به 30 یا 40 سال پیش هم وحشتناک هست. اما هنوز فکر و ایده حرف اول رو می‌زنه. شما اگه به نرم افزار متکی بشید، بعد از مدتی می بینین که کارهای ماشینی تولید میکنید که فاقد فکر و ایده خاصی هست و نه ماندگاره، نه تاثیر گذار. مثل بسیاری از تبلیغاتی که در طی روز در مجلات و پیک ها و … می بینیم که صرفا متکی به نرم افزار هست بدون در نظر گرفتن بخش مهم ایده پردازی و تفکر.

اونیش امین الهی طراح گرافیک

به عنوان یک مدرس گرافیک، پیشنهاد شما به طراحان جوانتر برای رشد بیشتر چه مواردی هست؟
چیزی که همیشه می گویم دانستن ارزش سن شان هست . ما در مملکتی هستیم که همیشه استاد- شاگردی و مرید- مرادی و … باب بوده و قابل احترام. هنوز هم این فرهنگ با ما هست. حرفم اینه که طراحان جوان فکر نکنن که باید به سن خاصی برسن تا بتونن در گرافیک حرفی برای گفتن داشته باشن و یا معروف بشن. حتما میشه احترام پیشکسوت‌ها رو حفظ کرد و در عین حال حرف و ایده خودمون رو هم داشته باشیم. قرار نیست ما حتما دنباله روی سبک استادان‌مان باشیم. امروز می بینیم که از یک کلاس 20 نفری، 20 نفر با سبک همان استاد تولید می شن که سالها طول می کشه تا بتونن خودشون رو پیدا کنن و از اون فضا خارج بشن.
بسیاری از اتفاقات بزرگ دنیا در جوانی افراد مشهور اتفاق افتاده. شرکت اپل را نگاه کنین. مایکروسافت، گوگل، فیس بوک و… حتی در بین هنرمندان؛ فروغ فرخزاد، صادق هدایت، مرتضی ممیز، و بسیاری دیگه که در دهه 20 و 30 عمرشون به شکوفایی رسیدن و یا در خارج از ایران گروه بیتلز، و بسیاری دیگ که در زمان جوانی، کشورشون و دنیا رو تکون دادند.
ما میتونیم با احترام به گذشته، حرف خودمون رو برای گفتن داشته باشیم. به دنبال افق های جدید بریم و به فکر یک شبه معروف شدن نباشیم. اصلا اهل شعار دادن نیستم اما حتما معروفیت یک شبه ، یک شبه هم از بین میره. کاری که فکر میکنید درست هست و دوست دارید رو انجام بدین. قدر زمان و سن تان رو بدونین و به آینده امیدوار باشین.

طراح مورد علاقه شما چه کسی هست؟
کار خیلی از طراحان رو دوست دارم اما اگه مثلا بخواهم دو نفر رو نام ببرم، شیگئو فوکودا و آرماندو میلانی.

و حرف آخر…
جمله آخر اینکه معمولا دانشجویان جوان همیشه این دغدغه رو دارن که آیا بیرون از فضای آموزشی به تعداد همه فارغ التحصیلان کار هست؟ و جواب همیشگی من جمله معروف فیلم مارمولک است که : “به تعداد آدم‌ها راه هست برای رسیدن به خدا”. در گرافیک هم اگر بخواهید و در کارتون جدی باشین واقعا میشه گفت: به تعداد فارغ التحصیلان آنقدر سفارش هست که فکرش رو هم نخواهید کرد.

ارسال یک پاسخ