اکسپرسیونیسم از نقاشی تا سینما – قسمت دوم
از نقاشی تا سینما موضوعی است که ما در این مطلب به آن می پردازیم
بخش دوم این مقاله، به بررسی موضوع سینما میپردازد. در بخش اول، به بررسی اکسپرسیونیسم در نقاشی پرداخته شد. و اکنون با بررسی این سبک و هنر به مقوله سینما و نیز تاثیر اکسپرسیونیسم در آن به صورت کوتاه می پردازیم.
جنبش اکسپرسیونیسم در سینمای آلمان ابتدا با فیلم «مطب دکتر کالیگاری» به کارگردانی رابرت وینه در سال 1920 دیده شد.
تهیهکنندهی این فیلم اریش پومر ابتدا با ایدهی ساخت چنین فیلمی مخالفت کرد؛ اما پس از خواندن فیلمنامهی جذاب آن، بر آن شد تا ساخت این فیلم را آغاز کند.
این فیلم صامت که بر اساس فیلمنامهای از هانس یانوویتز و کارل مایر ساخته شد، به عنوان اولین فیلم سینمای اکسپرسیونیسم آلمان شناخته میشود و به گفتهی منتقد معروف سینما راجر ایبرت، این اثر نخستین فیلم ژانر ترسناک تاریخ است.
نمایش این فیلم در سال 1920 با استقبال فراوان روبرو شد و به یکی از پر فروشترین فیلمهای زمان تبدیل شد.
پس از «مطب دکتر کالیگاری» که با موفقیت بسیاری همراه بود، سینمای آلمان به ساخت فیلمهای اکسپرسیونیسمی روی آورد.
از این فیلمها میتوان به «از صبح تا نیمه شب» اثر کارلینز مارتین در 1920، «گولم: او چگونه به جهان آمد؟»
اثر پل وگنر و کارل بوس در 1920، «سرنوشت» اثر فریتس لانگ در 1922، «نوسفراتو» و «شبه» هر دو از آثار فردریش ویلهلم مورنائو در 1922، «سایههای هشداردهنده» اثر آرتور رابیسون در 1923 و «دانش آموز پراگ» اثر هنریک گالین در 1926 اشاره کرد.
هر یک از این فیلمها نمایانگر جنبش اکسپرسیونیسم سینمای آلمان هستند و باعث گسترش این جنبش در دیگر زمینههای هنری شدند.
با نمایش فیلم «فاوست» به کارگردانی فردریش ویلهلم مورنائو و فیلم «متروپولیس» به کارگردانی فریتس لانگ در اوایل سال 1927، جنبش اکسپرسیونیسم در سینمای آلمان به پایان رسید.
در همین مدت حدود 25 فیلم در سبک اکسپرسیونیسم در آلمان ساخته شد.
هرچند این جنبش در سینمای آلمان عمر کوتاهی داشت، اما دورهی طلایی سینمای این کشور را رقم زد و بر روی کارگردانهای بزرگ آینده همچون آلن رنه و آلفرد هیچکاک، و بعدها بر ریدلی اسکات و تیم برتون تاثیر گذاشت.
از مولفههای سینمای اکسپرسیونیسم آلمان میتوان از طراحی صحنه، نورپردازی، تدوین و بازیگری نام برد.
خانههای نوک تیز، سقفهای کوتاه، راه پلههای خمیده، زمین ناهموار و اثاثیهی غیرواقعی از مشخصههای طراحی صحنه هستند.
نورپردازی تخت و هموار، استفاده از لکههای سیاه و سفید، ایجاد تضاد شدید میان روشنایی و تاریکی و همچنین استفاده از نور و سایه برای زشت کردن چهرهی بازیگران از مشخصههای نورپردازی به شمار میروند.
از مولفههای بازیگری در این سبک نیز میتوان به حرکتهای غیرواقعی بازیگران اشاره کرد.
راه رفتنهای بریده بریده، تکان دادن ناگهانی و عجیب بدن خود و نیز حرکت اجباری در راستای دکور صحنه از این مولفهها است.