اله یار نجفی ، نقد و بررسی آثارش (بر فراز بابل 1)

بر فراز برج بابل؛ نقد و بررسی آثار اله یار نجفی (قسمت اول)

 اله یار نجفی در سکوت و تعطیلی گالری‌ها به دلیل شیوع بیماری کرونا، به ارائه آثاری پرداخت که می‌توانست نقدهای بسیاری را متوجه خود سازد.

در روزهای پایانی سال 1398، گالری پروژه‌های آران، آخرین برنامه سال خود را به نمایشگاه «برج بابل» اختصاص داد.

اله یار نجفی در ادامه نمایشگاه‌های قبلی، آثار خود را در چند متریال مختلف ارائه می دهد: کلاژ عکس، حجم، ویدئو و کتاب و آنها را چنان بکار می گیرد تا مقایسه‌ای باشد برای دو دنیای گذشته و اکنون، که از همان نام نمایشگاه بطور خاص این تطبیق را با مخاطب خود در میان می‌گذارد.

تصاویری ویدئویی همراه با صداها و آواهایی درهم، چیدمان تصویری از دیوارها و آجرها را نشان می دهد. آنجایی که آجری شکسته، سیمان و گچی فروریخته و دیواری، دهان باز کرده است.

 هنرمند این تکه ‌ها را کنار هم چیده و پشت سرهم همانند لبی که سخن می‌گوید به حرکت درآورده است و اشعار شاعران را با صدای شاملو و آوای کودکانۀ داستانها درهم می‌سازد.

گویا دیوارها، اگر لب باز کنند از تمامی اتفاقاتی که بر آنها گذشته است سخن خواهند گفت. 

در یکی از سالن‌های این گالری، اله یار نجفی تابلوهایی از «چشم‌اندازهایی از بابل» را ارائه می دهد و اولین تابلوی این مجموعه را پلی می‌سازد از نمایشگاه قبلی خود برای ورود به نمایشگاه کنونی. پس در آن از ترکیب مواد روی صفحات لنتیکولار  استفاده می‌کند.

سپس در چند تابلوی بعدی اله یار نجفی تکنیک خود را تغییر داده و به کلاژ تکه‌های کاغذ و بریده‌هایی رنگی از تصاویر و عکسها و چسباندن آنها به یکدیگر به صورت تکه تکه و با چسب نواری شیشه‌ای می‌پردازد.

بدین ترتیب با اینکه در کنار هم منظره‌ای خاص را می‌آفرینند اما از نزدیک هر بخش آن؛ بسیار باریک، کوچک، تکرنگ، نامشخص و بی‌هویت دیده می‌شوند.

 او در تصاویرش، از زمین پاییزی پوشیده از بوته‌ها و بقایای حاصلخیزی آغاز می‌کند و سپس به تدریج  به دگرگونی آن می‌پردازد.

رنگ خاکستری را گسترش داده، از گرمای رنگ گیاهان می‌کاهد و به مرور حجمی ناشناخته از آهن‌ را شبیه بنا، در آن قرار می دهد که کم‌کم قد می‌کشد و از فضای زمین به آسمان می رسد تا جاییکه درختان، سر بریده و همچون میله‌هایی می‌شوند که اینک؛ فضا و پایه‌های ساختمانهایی بی‌هویت را می‌سازند.

 از حضور فیزیکی انسان، تنها در یک تابلو پرده برداشته می شود اما مخاطب می‌داند که بی حضور او این تغییر در طبیعت و ساخت این برج غیرممکن می‌باشد.

انتهای این سالن دو کتاب، بر روی میزی به سبک همیشگی هنرمند قرار دارد. کتاب اول این هنرمند  با ترکیب دو تکنیک نمایشگاه قبلی و اکنون او ساخته شده است، صفحات، از تصاویر کلاژ عکس و چسب تهیه شده‌اند.

 در این کتاب، هنرمند بسیار مشخص به انسان و دست‌سازهای او اشاره می‌کند که سبب مهار حیوانات آزاد، کوچک‌تر کردن محیط زندگیشان شده و نابودی آنها را با سازه‌های خود فراهم کرده اند.

پرندگان این کتاب با اینکه بال می زنند و حیوانات آن که با زیبایی رنگارنگ خود حرکت می‌کنند اما، در هجوم خاکستری رنگ و در چهارچوب فلز و ساخته‌های بشری گیر کرده و می روند که انقراض خود را نظاره‌گر باشند.

اما در کتاب دیگر، اله یار نجفی با استیمتمنت بر روی دیوار بالای میز به این موضوع اشاره می کند:

« که هستی متشکل از اجزای یکسان با ترکیبات مختلف (است)، با تجزیه این اطلاعات به اجزای کوچک‌تر و ترکیب دوباره آنها می‌توان به نتایج دیگری رسید»

بدین ترتیب او کتاب خود را با بریده‌هایی از حروف مختلفی می‌پوشاند که از منابع متفاوتی مانند روزنامه‌ها و کتابها گرفته که ممکن است با یکدیگر هم هیچ ارتباطی نداشته باشند.

 اما این هنرمند  از میان این حروف بریده شده، کلمات را بیرون می‌کشد و به آنها نظمی معنادار می دهد که اشعار خیام را می‌سازند.

این حروف رنگی و پرمعنا، بر روی طلق‌های تیره آنگونه دیده می‌شوند که با کلمات محو صفحات زیرین خود می‌آمیزند و تنها با دقت، می‌توان آنها را از یکدیگر جدا نمود.

ادامه دارد…


نقد از: سیما افتخاری راد
بر فراز برج بابل؛ نقد و بررسی آثار اله یار نجفینقدنقد آثار هنرینمایشگاه نقاشینمیشگاه کلاژ