پان آرت - نشریه جامعه ی هنری ایرانیان
وب سایت علمی پژوهشی هنر

گرافیک سینما فقط پوستر نیست

0 800

مقاله ی پیش رو در شماره ی چهارصد هفته نامه “جهان سینما” به انتشار رسیده که در باب “گرافیک سینما” است و تفکر عموم به پوستر و بروشور ختم می شود، در حالی که قصد این مطلب نشان دادن زوایای دیگر حرفه ی طراحی گرافیک و توانایی های طراحان گرافیک می باشد، که اینجا به اختصار در مورد ضعف تیتراژهای فیلم های سینمایی ایران، نمونه هایی از آن و راهکارهایی برای بهبود آن عرضه شده. 

رفتن به سینما و دیدن فیلم اغلب برایم توام با یک هیجان است، هیجانی که از درب ورود تا ساعت ها یا روزها ( البته برای معدودی از فیلم ها)  بعد از دیدن فیلم نیز همراه من می ماند. یکی از دلایل این هیجان ربط به فضول بودن چشمهایم دارد که البته فکر می کنم این یک بیماری ویروسی بین طراحان گرافیک یا افرادی است که با تصاویر سروکار دارند. کارکردن با تصاویر، چیدمان یا انتخاب آنها یکی از کارهای طراحان گرافیک است. در واقع تصور همه این است که گرافیک سینما پوستر و پلاکارد است (که آن هم در حال حاضر وضع بسیار تاسف آوری دارد و اغلب آنها نیز کپی های بسیار غیرحرفه ای از پوسترهای فیلم های هالیوودی است)، در حالی که در خارج از مملکت علاوه بر طراح گرافیکی که مسئول ساخت پوستر، پلاکارد یا بروشور برای فیلم می شود، چندین طراح گرافیک دیگر نیز در یک فیلم مشارکت دارند که هر کدام از آنها در کنار کارگردان وظیفه ای بر عهده دارند که یکی از آنها بعلاوه یک تیم متخصص و حرفه ای، با مشاوره ی کارگردان مسئول ساخت تیتراژ می شوند.

تیتراژ در ابتدا و انتهای هر فیلم قرار می گیرد و وظیفه ی آن معرفی فیلم است که شامل عنوان و عوامل می باشد. تیتراژها نقش یک کاغذ کادو را بازی می کنند که فیلم به عنوان یک هدیه در آن قرار می گیرد و هر چقدر این کاغذ کادو زیباتر و حرفه ای تر بسته بندی شده باشد اشتیاق برای دیدن هدیه نیز بیشتر خواهد شد. تیتراژهای حال حاضر ما عموما بدون فکر، ایده پردازی و عدم استفاده از افراد متخصص و خلاق انجام می گیرد و تعداد بسیار کمی از جهت طراحی مطلوب و حرفه ای است، البته به قول یکی از دوستان کارگردانم که میگفت: من هم دوست دارم که به این موارد اهمیت دهم اما تهیه کننده هیچ هزینه و زمانی بابت این موارد پرداخت نمی کند. شاید این فقط یکی از دلایل ضعیف بودن این معقوله باشد اما این توجیه یا توضیح قابل قبولی نیست و باید فکری به حال این معقوله مهم نمود.

تیتراژها با استفاده از فونت ها، تصاویر مندرج در فیلم که یا تصاویر ساخت شده (گرافیکی) است یا تصاویر غیر مرتبط که از تصاویر خود فیلم استفاده نمی شود ساخته می شود.  تیتراژهای حال حاضر ما در چند نوع یا فرم تهیه می شود، یکی از متداول ترین و بیشترین آنها یک پس زمینه مشکی است که عنوان و نام عوامل با فونت سفید بصورت کاملا ساده نگارش می شود،که حتی در انتخاب نوع یا رنگ فونت تغییر یا تنوعی ایجاد نمی شود و همیشه با تعدادی فونت های تکراری مطالب را نگارش می کنند، البته درست است که فونت های ما در مقابل فرنگی ها بسیار کمتر است اما با همین داشته های اندک هم می توان کارهای خوبی انجام داد و راه هایی هم برای جبران این مطلب وجود دارد، یکی از این راه ها تکنیک تایپوگرافی (نوشته نگاری) است که در آن طراح فرم فونت را بصورتی که خوانایی خود را از دست ندهد، دست خوش تغییراتی می کند و شکلِ تصویری متفاوت تری از فونت را می سازد. که مثال این مطلب تیتراژ فیلم سینمایی قاعده بازی به کارگردانی احمد رضا معتمدی است که در آن نام بازیگران با توجه به نقشی که در فیلم ایفا می کنند تایپوگرافی شده است.

تکنیک بعدی که می توان از آن در اینجا یاد کرد خوشنویسی می باشد که رسم الخط هایی همچون: نستعلیق، نستعلیق شکسته، ثلث، ریحان و… را شامل می شود، که حتی بسیاری از پوسترهای فیلم ها را با این خطوط دیده ایم که می توان به دو نمونه قدیمی از آنها، پوستر حاجی واشنگتن اثر آیدین آغداشلو (نقاش و طراح گرافیک) و دیگری کمال الملک اثر زنده یاد مرتضی ممیز (طراح گرافیک، استاد دانشگاه) یاد کرد.

گرافیک سینما فقط پوستر نیست

به تعداد زیاد پوسترها، تیتراژهای زیادی نیز با این خطوط نگارش شده مثل سریال امام علی یا مختارنامه به کارگردانی بیژن میرباقری که با خطوط: معلا، ثلث یا نستعلیق نگارش شده. اما با این وجود هنوز کار خلاقانه و حرفه ای در این حوزه که یکی از گنجینه های ملی ماست انجام نشده. نکات مهم در هر دو تکنیک یاد شده خوانایی کلمات، رعایت اصول نگارش مخصوصا در خوشنویسی، چیدمان و فاصله بین حروف و کلمات، انتخاب رنگ مناسب برای حروف یا کلمات، فضاسازی و انتخاب رنگ مناسب برای پس زمینه است که رعایت کردن این نکات بسیار ضروری است.

 در انواع تیتراژهای باقیمانده هم، از بازیگران، عوامل، تصاویر غیر مرتبط، آرشیوی یا گرافیکی و… استفاده می شود. که عموما با تکنیک موشن گرافيك يا گرافيك حركتي که با استفاده از تكنولوژي ويدئو يا انيميشن و با ايجاد توهم حركت يا تغيير در ظاهر المان هاي بصري باید تولید شود که بسیار می تواند متنوع و پرکار باشد نیز هیچ اتفاق خاص و بارزی نیفتاده و در هیچ کدام از آنها اصول حرفه ای بکار گرفته نمی شود. در حالی که به قول استاد قباد شیوا (طراح گرافیک و استاد بنده) :”منابع تصویری ما از منابع نفتی ما بیشتر است”. در حالی که ما از، نقش های روی سرامیک ها، طرح های پارچه های یافت شده، تندیس ها یا مجسمه ها، نقش برجسته های روی دیواره ی کوه ها و هر چیز دیگری که از نیاکان یا اجدادمان در دوره های پیش به جامانده می توانیم استفاده کنیم. اما متاسفانه در جامعه امروزی ما استفاده از این نقوش یا تصاویر تعبیر به سنتی بودن دارد و یا استفاده از آنها در بعضی موارد مانند ساخت فیلم هایی که مربوط به ده های پیشین مثل پهلوی، قاجاریه یا دوران گذشته است را دارد در حالی که در خارج از مملکت از موتیف ها و سمبل های باستانی ما بهترین استفاده ها می شود، از طراحی لباسهایشان تا کاغذ های کادو، و ما با کوتاهی از کنار چنین گنجینه هایی پر گهر بسادگی می گذریم و در جای دیگر ناآگاهانه بدنبال مقصود می گردیم. اما به واقع تنها نمونه ی بارز و بسیار جذاب و حرفه ای موشن گرافیک که در این ده های گذشته به حساب می آید را در جشنواره سی و دوم فجر دیدم که متعلق به فیلم طبقه هساث! به کارگردانی کمال تبریزی بود، که رنگ و بوی گرافیک ایرانی را می داد و جز بهترین ها بود.

در نهایت موارد و اصولی که در بالا ذکر شد اگر بکار گرفته شود مطمئنا موجب بالا رفتن سطح فیلم ها شده و باعث می شود تماشاگر از همان ابتدا با جذابیت بسیار بیشتری منتظر شروع فیلم شود. مطالب و مواردی که به اختصار عرضه شد به اندازه ی سواد و تجربه ام بود و قصد آن بود که روند رو به بهبودی در ساخت تیتراژها حاصل شود، که امیدوارم مورد استفاده فیلمسازان گرامی قرار گیرد و بتواند به سینمای پرسابقه و پرافتخار ما کمک کند.

نویسنده: ابوالفضل زندیه-طراح گرافیک، مشاور تبلیغاتی

ارسال یک پاسخ