پان آرت - نشریه جامعه ی هنری ایرانیان
وب سایت علمی پژوهشی هنر

محمدرضا توکلی راد – نقاش

0 470

گزارش ویژه‌ی این نسخه مربوط هست به هنرمند نقاش، “استاد توکلی راد” که درگروهی با سبک “نقایش” فعالیت دارن. سبکی که در فرانسه و ترکیه، به معنای ترکیبی از نقاشی و تــئاتر هست. در این گزارش از ایده‌های ایشون و راهی که برای رسیدن به جایگاه فعلی دارن، صحبت میشه.

پان آرت

استاد شروع به کار نقاشی شما از کجا بود؟
متولد مازندران هستم، شهر نور (جوربند). شروع کار من به نقاشی برمیگرده به خیلی وقت پیش، یعنی اول راهنمایی. زمانیکه اولین کار خودم رو با یک کار اجرایی شروع کردم. البته معلمم خیلی خوشش اومد و تشویقم کردم، اما بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که بهتره خودم شروع کنم به کار کردن و این آغازی بود برای شروع راه من. بعد از مدتی هم وارد مسابقات شدم. در شهرستان مقام اول و بعد هم در استان مقام سوم آوردم و متوجه شدم که میتونم در همین مسیر کار حرفه ای خودم رو ادامه بدم.
این مسیر تا اولین سال هنرستان ادامه داشت و من هم بخاطر علاقه ای که به نقاشی پیدا کرده بودم از دبیرستان انصراف دادم، یعنی خودم رو از قصد با پانزده! درس مردود کردم تا به علاقم یعنی نقاشی برسم و بـرم هنرستان. البته اولش مخالفتهای زیادی از طرف خانواده هم میشد، ولی این مخالفتها باعث نمیشد تا علاقه خودم رو به نقاشی کنار بگذارم.
با کمک خوب یکی از بستگان تونستم وارد هنرستان آمل بشم. مدیر مدرسه هم مخالفتهایی داشت. مثلا از لحاظ ظاهر و موی بلند هم {با خنده}  با من مشکل داشت. آشنای بنده هم تمام موهای ما رو زد و برد پیش مدیر هنرستان! بهرحال اونجا گفتن باید یه امتحان ورودی بدین، چون تمام بچه های اینجا بیرون از هنرستان پیش اساتید میرن و کلی اطلاعات دارن و اینکه فکر میکردن من بخاطر اینکه اطلاعات نقاشی و گرافیک کمی دارم، شانس خیلی کمی برای ورود به هنرستان داشته باشم.
خلاصه به هر اصراری که بود گفتیم شما اجازه بدین در امتحان ورودی شرکت کنم. برای امتحان ورودی چندتا طراحی و کار با مداد رنگی رو انجام دادم. بعد از یه هفته با فامیلمون که رفتیم، دیدیم اسم ما رو نوشتن نفر اول. اونجا بود که کلی خوشحال شدیم از اینکه در امتحان ورودی نفر اول شدیم. خیلی جالب بود که با داشتن اطلاعات خیلی کمی از گرافیک، تونسته بودم در امتحان اول بشم.
بعد از ورود به هنرستان، مسابقاتی انجام شد و مقامهایی خوبی رو گرفتم و با نمرات بالا، بخاطر علاقه ای که به نقاشی داشتم قبول شدم و رفتم برای دانشگاه آزاد تهران. البته رتبه من در سال سومی که در دانشگاه شرکت کردم چهل و در سال چهارم همزمان با تحصیل در هنرستان، رتبه سی ام نقاشی شدم.
برای تامین هزینه شهریه دانشگاه، یکی از دوستام که کانون تبلیغاتی داشت گفت برای من کار کن و اگر هم کاری انجام دادی، از سودش برای شهریه دانشگاهت استفاده کن. اینطور بود که روزها هم گاهی برای دوستم در کانون کارهای گرافیکی انجام میدادم تا بتونم شهریه دانشگاهم رو خودم تامین کنم.
بهرحال با نمره پایان نامه بیست و شاگرد نمونه شدن در سال 87 دانشگاه رو تموم کردم. در زمان دانشگاه صبح تا غروب بیرون کار میکردم و وقتی شب میرسیدم خونه تا صبح کار نقاشی انجام میدادم و خیلی از وقتها تا چند شب بیداری میکشیدم و با وجود خستگی شدید، فقط بخاطر علاقه ی شدیدی که به نقاشی داشتم این سختیها  رو تحمل میکردم.

پان آرت

در مورد نمایشگاه هایی که شرکت کردین، صحبت کنید …
سال 79 بود که من اولین نمایشگاه خودم رو گذاشتم.  البته اون وقت استاد من میگفت خیلی سخته که گالری برگزار کنی. چون قبل از این نمایشگاه گروهی نداشتی و از طرفی به این راحتی نمایشگاه خصوصی به یک نفر نمیدن. اما چون کارهات خیلی قوی هست، میتونی برای برگزاری نمایشگاه تلاش کنی. کارهام رو بردم پیش خانم سیحون که مدیریت گالری سیحون رو داشت و اون موقع، اونجا یکی از بهترین گالری ها بود.
ایشون که کارهای من رو دیدن گفتن: “برای سه ماه بعد یعنی شهریور میخوای نمایشگاه داشته باشی؟!” من هم که خیلی خوشحال و هیجان زده بودم گفتم: “دارین شوخی میکنین؟!” این خبر رو حتی استادم هم باور نکرد، چون وقت گرفتن از یه گالری به صورت اختصاصی اونهم در دفعه اول خیلی سخت بود و بالاخره در آخر شهریور یه نمایشگاه اختصاصی گذاشتم.
بعد از این نمایشگاه بینال دوسالانه دوم نقاشی بود که کاری رو فرستادم، بینال دوسالانه پنجم هم کار فرستادم. البته اونجا پنج تا از کارهام تایید شده بود که یک هفته مونده بود به شروع، با من تماس گرفتن و چهار تا از کارهام رو بی دلیل حذف کردن.
در سال نود هم در فستیوال هنرهای تجسمی فجر شرکت کردم و کار فرستادم. خلاصه با یک کار شرکت کردم. بعد از اون هم در آرت اکسپو تهران شرکت کردم و چند تا از کارهام رو هم برای نمایشگاهی در آمریکا ارسال کردم.

در مورد نحوه اجرا و کار کردنتون بگین…
راستش من اکثر اوقات بدون ایده و بدون فکر کردن به طرحی قبلی، کار رو شروع میکنم. یعنی قلم مو و رنگ رو؛ روی بوم میکشم و تا آخر ادامه میدم تا در حین کار، ایده پردازی تکمیل بشه و کار رو به آخر برسونم.
چون بر اساس یک چهارچوب کارکردن و محصور شدن رو در مورد کارهای نقاشی مناسب نمیدونم. البته این مورد بر خلاف انتظار خیلی از گالری دارها هست. در اونجا به شما ایده و ذهنیت رو میدن و شما بر اساس موضوعی که از قبل مطرح شده و چهارچوب داره مجبور به طراحی هستین. اینکار خیلی به شما فشار میاره. گاهی ایده و ذهنیت شما بخاطر چهارچوبی که از اول تعیین شده بسته میشه و در روند کار طراحی مشکلاتی رو برای نقاش و یا طراح ایجاد میکنه. بخاطر همین مشکلات هست که هیچ وقت این روند رو دوست نداشتم و به خاطر پول یا وارد کردن کار خودم به یک گالری، بر اساس ایده و قوانین گالری‌دار طراحی نمیکنم.
در مورد نحوه اجرا باید بگم که بیشتر اوقات من زیرسازی رو با یک سری از مواد مثل رنگهای آبکی شروع میکنم و بدون فکر کردن به چیزی، شروع میکنم به کار کردن و ناخودآگاه به رنگ و طرحی میرسم و همه‌ی کارهای من بدون ایده اولیه بوده. کار رو شروع میکنم، قلم و رنگ رو میچرخونم تا در انتها به نتیجه مطلوبم برسم. هیچ وقت هم نشده که از نتیجه کار ناراضی باشم.

پان آرت

کارهای شما در چه سبکی هست؟
نمیتونم بگم که کارهای من یک سبک کاملا شخصی داره، اما قبل از ازدواج اگر کار نقاشی رو چند ماه دیگه ادامه میدادم، به یک سبک کاملا شخصی میرسیدم. اما بهرحال کارهای من برداشتی از سبکهای مختلف داره؛ سورئال، کوبیسم و انتزاعی در نقاشی های من هست. زیرسازی ها رو بیشتر با اکولین و رنگهای مایع انجام میدم، جاهایی رو هم نگه میدارم تا در زمان مناسب با اکرلیک و رنگ روغن انجام بدم. البته با مواد دیگه ای هم مثل آبرنگ، مداد یا گچ هم کار میکنم. حتی در مواردی با قیر آبشده برای رسیدن به یک بافت جدید کار کردم که این کار در دنیای نقاشی خیلی جدید و لذت بخش هست و کلا با هر چیزی که دم دست باشه نقاشی رو امتحان میکنم.
در ضمن چون علاقه خیلی زیادی به کار دارم، معمولا با یه شب تا صبح نشستن چندتا کار انجام میدم. حتی دوران دانشگاه هم که بودم دوستی صمیمی به اسم محسن سلیمی داشتم و زمانیکه تا صبح کار میکردم، اون مینشست و کارهای من رو نگاه میکرد. مثلا خیلی از این کارهایی که الان دارم اکثرا یکروزه هست. البته این روند پرکار بودنم تا قبل از ازدواج بود و الان چند وقتی هست که بعد از سالها دوباره به همون شیوه برگشتم.
چون برنامه ازدواج خیلی از برنامه های من رو تحت الشعاع قرار داد، البته نه اینکه ازدواج مانع بزرگی سر راه آدم بگذاره. بیشتر  مشکل بخاطر خرج و مخارج زندگی هست (با اینکه خانمم اصلا آدم پرتوقعی نبود و نیست؛ و همیشه بهترین مشوق بنده هم بوده. ایشون همیشه تلاش میکرد تا زندگی آرومی رو برای من مهیا کنه تا من بتونم بیشتر نقاشی کنم و از همینجا ارشون خیلی تشکر میکنم). حتی در دوران دانشگاه هم که بودم استادم با ازدواج من خیلی مخالفت میکرد و میگفت اگه ازدواج کنی حتما تورو از درسها میندازم که حتی نزدیک بود این اتفاق بیفته. زمان فارغ التحصیلی دست روی یکی از کارهام گذاشت و گفت من اینرو میخوام و من گفتم که این کار کادوی مادر خانمم هست، و اونجا بود که استاد فهمید من ازدواج کردم و اگه صحبت دوستان دیگه نبود حتما من رو مینداخت.

 در مورد کارهای جدیدتون و برنامه های آینده بگین…
الان من با گروهی کار میکنم که ترکیبی از کارهای نقاشی و نمایش در آثارمون هست. اسم این سبک رو هم گذاشتیم “نقـایش”. در این سبک ما نمایشنامه ای رو میخونیم، به تمرین های گروه تئاتر خودمون هم سر میزنیم و با توجه به حس تمرین و داستان، شروع میکنیم به نقاشی کردن. نقایش ترکیبی میشه از نقاشی و تئاتر. مثلا الان تابلویی کار کردم که در مورد نمایشنامه‌هایی از لورکا هست به نامهای “خانه ی برناردا آلبا، عروسی خون، یرما”.
با بچه ها شش تا هفت عدد کار میزنیم و بر اساس نمایشنامه به جلو پیش میریم. این اتفاق در مورد همین تابلوی لورکا اونقدر برای بیننده ها ملموس بود که بعد از نمایش سریع متوجه حس نقاشی و ارتباطش با موضوع نمایشنامه میشدن و از من سوال میکردن که این همون زن داخل نمایشنامه هست؟!. یعنی حس و طراحی اجرا شده بقدری خوب بود که دوستان سریع با دیدن تابلو، با موضوع و حس نمایش تئاتر ارتباط برقرار میکردن.
البته باید بگم که این سبک، یعنی نقایش، در کشورهایی مثل فرانسه و ترکیه اجرا شده و بنده و گروهی که در اون هستم، برای اولین بار در ایران با کمک همدیگه این سبک رو فعال کردیم. از این سبک؛ کارهایی رو هم در گالری های مختلف مثلا در گالری آرته  و حتی فرهنگسرای نیاوران ارایه دادیم و من خیلی راضی بودم.
البته این تنها کاری هست که بر اساس ایده قبلی کار شده، ولی بقیه کارهای من بدون ایده پردازی اولیه انجام میشه و خودم رو محدود به روایت و داستانی نمیکنم. از برنامه‌های بعدی من، فعالتر شدن در سبک نقایش هست و میخوام با گروه نقایش این سبک رو بصورت فعال گسترش بدم و کارهای دیگه ای هم بکنم که بتونم امسال توی چند نمایشگاه تخصصی اونها رو ارائه بدم.

منتشر شده در نسخه پنجم ماهنامه دیجیتال هنرهای تجسمی پآن آرت

ارسال یک پاسخ