پان آرت - نشریه جامعه ی هنری ایرانیان
وب سایت علمی پژوهشی هنر

سولماز نباتی – نقاش

0 550

سولماز نباتی، نقاش

سولماز نباتی
دانشجوی کارشناسی ارشد  نقاشی در دانشگاه الزهرا

 تعریف شما از تصویرسازی چی هست؟
ببینین در حال حاضر ما خیلی دقیق نمیتونیم برای هنرها تعریف دقیقی بدیم چرا که اونقدر هنرها در هم تنیده و به هم نزدیک شدند که واقعا مرزها بهم ریخته و لیکن در معنای لغوی میتونیم تصویرسازی رو به تصویر کشیدن یک متن یا روایت و یا اتفاق معنا کنیم که البته ذهنیت من این نیست،در واقع من فکر میکنم تمام هنرها به نوعی تصویرسازی هستند و ما در تئاتر، سینما، موسیقی، شعر و … دائما در حال تصویر ساختن هستیم و خودِ این نوعی، تصویر سازی هست.

 جزئیات در طراحی شما بسیار است،چرا؟
خب جزئیات هستند که کل رو تشکیل میدن و هر جزء یک معنی و یا فلسفه ای رو به همراه داره و این جزءها در کنار هم کلیاتی رو تشکیل میدن که دارای یک معنی و مفهوم هدفدار و یا داستان وار هستند. وگاه این جزئیات در کنار هم قرار می گیرند که معانی جدیدتر، افکار بازتر، و یا زاویه دید دیگری رو به بیننده‌ی اثر القاء بکنن و این تلنگر رو به فرد بیننده وارد بکنه که دچار تفکر بشه و روابط و یا داستان بین این اجزا رو بفهمه و باعث بشه که دید بازتری نسبت به جامعه و وقایع اطراف خودش پیدا کنه. چون متاسفانه جامعه‌ی کنونیِ ما دید کلی به مسائل پیدا کرده و تحلیل های خودش رو کلی بیان می‌کنه تا خواسته یا ناخواسته دچار مغللطه‌هایی بشه که گاها افکار مخربی را هم به بار میاره.

 ابزارهای مورد استفاده شما در طراحی چی هستن؟
آبرنگ و راپید ابزارهای اصلی من در طراحی‌هایی که شما میبینین هستن ولی قطعا ابزارهای کاری من به اینها محدود نمیشن چون به نظرم من به عنوان یک هنرجو باید تجربه های متفاوتی از تکنیکها و ابزارهای متفاوت داشته باشم، چیزی که در حال حاضر بین بچه های ما کمرنگ شده.

 حس تنهایی، انزوا، خشونت؛ این نوع سبک برای کارهای یک طراح جوان جالب و خاص به نظر میآد، چرا؟
در واقع انسان تنهاست ؛ چون تنها بدنیا میآد و تنها از دنیا میره و در این حین به دنبال این هست که به هر نحوی از این تنهایی فرار کنه. در بین دو واقعه ی “تولد” و “مرگ”، هر انسانی، اتفاقات، احساسات و افکاری رو با توجه به محیط اطراف و قوانین حاکم بر اون رو تجربه می کنه. در این بین زمانی می رسه که فرد با خود فکر میکنه که دلیل این تولد و این زندگی چیست؟ و آیا رسالتی بر عهده‌ی او هست یا نه؟ پس به تفکر وادار میشه تا دلیلی برای این زندگی و تنهایی خود پیدا کنه و معنی و هدفی به این زندگی بده…

پس برای فکر کردن و به نتیجه رسیدن به تنهایی پناه میبره تا تمام تلاش خود رو برای فهمیدن بکنه و در این سیر تکامل فکری (حالا چون تکامل بار معنایی مثبت دارد نمی خواهیم بگوییم که این سیر افکار همیشه مثبت و سازنده هستند، گاهی هم پیش می آید که در اثر افکار و فلسفه فکری غلط، مخرب هستند) با  موانعی رو به رو میشه. اعم از اقتصادی، اجتماعی و… که نمونه هایی از اون میتونه تعصبات خانواده و اجتماع باشه که موارد زیادی را شامل میشه و همه در جریان آن هستیم و در دنیای مدرنیته امروز تعصب نسبت به چیزی یا کسی، امری بیهوده و عبث هست؛ چرا که هر چیزی باید نقد شود و نه فقط نکوهش. پس این موانع خشونت هایی رو در پی خواهد داشت که به صورت های گوناگون در اثرهای هنری ( ادبیات، سینما، تئاتر، انیمیشن، نقاشی و…) بوجود میآید و از این طریق اعتراض خود رو بیان میکنه تا این اعتراض همراه با خشونت رو به دیده‌ی همگان برسونه و در حد ممکن خط فکری ای را ایجاد کنه و ترویج بده تا به خواسته ی خود برسه.

تصویرگری و نقاشی

 مرز بین تصویر سازی و نقاشی در آثار شما خیلی نزدیکه. چطور میشه بین این دو هنر در آثارتون تفاوت قائل شد؟
ببینین در واقع تعاریف زیادی وجود داره و بین کارتون، تصویرسازی، نقاشی و طراحی یک مرز تعریف شده آکادمیک وجود نداره. مثلا کارتون خیلی سوژه محور هست و محتوا خیلی اهمیت داره، در نقاشی محتوا در اولویت دوم قرار داره به خصوص  در نقاشی مدرن از 1860 به بعد و تا زمان آغاز پست مدرنیسم نقاشی برای نقاشی هست  و مثل قبل نبوده که بخوان شبیه سازی کنن، در جریان مدرنیسم نقاشی رو برای خود نقاشی انجام میدن و بیشتر به تکنیک و فرم میپردازن. تصویرسازی بین این دو هست و وابسته به متن هست و به نوعی تکمیل کننده‌ی متن بوده، ولی با گسترش هنرها و تعاریف، تصویرسازی هم روایت مستقل پیدا کرد و در همه جا حضور خود را نشان داده؛ هم در سینما، هم در نقاشی و … مثلا در نقاشی در کا المپیا مانه کاملا شکل و نوع ترکیب بندی و قرار گرفتن فیگور کاملا بعد تصویرسازی دارد.من به عنوان یه آرتیست و هنرجو سعی میکنم شناخت و علم کافی درباره‌ی کارم داشته باشم ولیکن این کار من نیست و کار منتقدان عزیز هست ولی من کار خودم رو نقاشی هایی میبینم که بیان روایتی تصویرگرانه داره چون بُعد معنایی رو خیلی در کارهام لحاظ میکنم.

 منبع الهام و نحوه ی ایده پردازی در آثارتون به چه نحویست؟ مخصوصا در مورد کاراکترها
منبع الهام چیزی جز ناخودآگاه انسان نیست و این ناخودآگاه پـُر است از افکار و آرزوهایی که انسان در صدد وقوع آن بر میآد و به خاطر جَـوّ و شرایط حاکم بر آن نمیتونه تمام اون افکار و آرزو رو جامه عمل بپوشونه و این افکار در ناخودآگاه انباشته شده و در طول زندگی (چه در بیداری و چه در خواب و رویا) گاه در رفتار او و گاه در تصویرسازی‌های ذهنی او پدیدار و باعث خلق یک اثر هنری میشه.
حال وقتی به سبک و فضای سورئال نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که سورئالیسم (Surrealism) جنبشی در هنر و ادبیات بوده که می خواسته ضمیر ناآگاه انسانی رو کشف کنه و از طریق هنر تجسمی، ادبیات و سینما به تصویر بکشه. این سبک مشخصا در سال 1924 توسط “آندره برتون” در پاریس شروع شد و می‌خواست که با غلبه بر سلطه‌ی عقل، نیروهای خلاق ناخودآگاه را آزاد کنه. و میشه گفت که بعضی از افکار این گروه از جنبشی افراطی‌تر به اسم “دادائیسم” مایه می گرفت. بسیاری از کسانی که در این خط فکری حرکت می کردن، به نظریه فروید، درباره ناخودآگاه و رابطه‌ی اون با رویا های انسانی روی آوردن، اما هر کدوم به شیوه های متفاوتی به تجسم این نظریه ها پرداختن.

این سبک بین دو جنگ جهانی یکی از پرمناقشه ترین سبک‌ها شد و بر بسیاری از مردم ملل مختلف اثر گذاشت. سورئالیست ها فعالیت های انسان رو، همان فعالیت ندای درونی دنیای ناخودآگاه میدونن. سورئالیسم در نقاشی سبک جدیدی رو بوجود آورد و به چیزهای عادی و مرسوم، حالتی رویایی و غیر مرسوم رو می داد و نقاش خارج از ممانعت‌های عقل و منطق، می کوشید تا آنچه که به ذهنش و اندیشه اش خطور کرده (در حالی که پیش از تفکر یاداشت یا رسم شود) را به تصویر بکشد.
به نظر من این سبک، با توجه به اشاراتی که شد، و همانطور که از معنی لغوی آن بر می آید : فرا واقع گرایی، پس باید به این نوع سبک فرا‌‌تر اندیشید و نگرید و در عین حال هر شخص بنا به دید خود برداشت‌هایی از اون خواهد داشت، چه از این سبک و چه از اثر هنری‌ای که به این سبک کار شده. و به عقیده من چون برای ذهن و افکار هیچ محدودیتی نمیتوان قائل شد، برای این پدید آمدن اثری به این سبک و تحلیل اثری به این سبک هم محدودیتی نباید قائل شد…

 از نرم افزارهای دیجیتال هم برای ارائه آثار خودتون استفاده میکنین؟
نه در حال حاضر اما خودم خیلی علاقه دارم که بهش بپردازم ولیکن هنوز تجربه های زیادی هست که باید اول به اونا بپردازم و بعد حتما در زمان مناسب سمتش میرم.

 از برنامه های آیندتون
خب از اونجایی که ادم بسیار خیال پردازی هستم و همیشه سعی میکنم که لباس واقعیت به خیالهام بپوشونم برنامه های خیلی بزرگی تو فکرم دارم که مطمئنم روزی تکتکشون رو اجرا میکنم.

نقاشی و تصویرگری

دیدگاه هنرمندان ایرانی در مورد آثار سولماز نباتی

امین شاهد (شاعر و منتقد هنرهای تجسمی):
در جست و جوی زمانِ از دست رفته:
لذت جست و جو در تصاویرِ درهم پیچیده و نقاشی‌های غیر شیئی، از کودکی همراهِ ماست، زمانی‌که مجبوریم چهار دست و پا خود را به هر سو بکشانیم و دیدگان مان تقارنِ نقوش و رنگ های تفکیک شده ی قالی را تجربه می کند.
آثار سولماز نباتی این گونه است، یعنی ما را درون خود می کشاند و به نوعی با رویاهای هر یک از ما تشابهاتی زنده دارد. او در کارهایش نشان می‌دهد که هنرمندی با حوصله و صبور است و ترکیب هایش را آگاهانه انتخاب می کند. در واقع عنصر زمان که در کارهایش شاخصه ی کلی آثار اوست، دغدغه‌ی ذهنِ وهم آلودش را نمایان می سازد.
اصولا در دنیای هنر امروز با توجه به گرایش‌های نو و مدیاهای سهل الوصول، پرداختن و واکاوی با ابزار پایه برای بیان ذهنیات فردی را می توانیم نوعی استمرار در رسیدن به پخته گی ذهن تعبیر کنیم، که در این هنرمند  احساس می شود. از طرفی دیگر عده ای این گونه پافشاری در شیوه ی بیان را به عدم اعتماد بنفس و عدم ریسک پذیری تعبیر می کنند، که بنظرم در مورد این هنرمند جوان با توجه به جسارتش در انتخاب اندازه های آثار صدق نمی کند.
از وجوهِ دیگرِ آثار او می توان به کنترل صفحه با بکارگیری هاشور و بافت (فضاسازی) با توجه به اندازه ی نسبتنا بزرگ شان اشاره کرد که آنها را از خطرِ افتادن در وادیِ تصویرسازی می رهاند و شخصیت مستقل اثر طراحی را حفظ می کند. همچنین استفاده از مواد اولیه ی مناسب و وسواس در طراحی، همراه با نگرشِ ویژه اش، نویدبخش روزهای خوبی برای او و ماست. او و ما باید بیاد داشته باشیم که همیشه در ابتدای راه هستیم.

سیدامیر سقراطی (نقاش، کیوریتور، منتقد هنری):
روایتی از زیستن در میانۀ تعلیق و تعلق:
در دوره ای که در ایران، ملاک فروش اثر هنری و ارزیابی‌اش نقاشی بر روی بوم‌های بزرگ است، طراحی هنر مهجوری است که چندان مورد پسند گالری‌های پایتخت نیست. با این همه نسل جوان در ارائه ایده‌ها و اندیشه‌هایش به طراحی گرایش نشان داده است: از طراحی های خام دستانه، سیال و یا کودکانه تا طراحی‌های فیگوراتیو، ساختارمند و مستحکم، در دایره‌ای از رویکرد کیچ تا گروتسک، طنزآمیز تا جدی. طراحی اغلب بستری برای بیان حرف‌های نگفته است که اغلب در قالب کنایات بصری و نمادهای تفکربرانگیز خودنمایی می کند.
سولماز نباتی هنرمند جوانی است که آثارش طراحی‌هایی رئالیستی است که در آن فیگور، شرحی از وضعیت زیست انسان در تنهایی و انزوا است. این هنرمند اگر چه در فضاسازی کارهایش اشاره‌ای مستقیم به وضعیت اجتماعی ندارد، اما جایابیِ انسان به صورت تک کاراکتر شکلی از تنهایی و انزوا را به تماشا می گذارد. در کارهایش انسان درگیر در تاروپودِ وضعیتی دست و پاگیر تصویر می‌شود. این تاروپود در جایی تار عنکبوتی است (که اگر چه حکم طی شدن زمان را دارد) اما سست مایه‌گی و بی‌حرکتی او را نشان می دهد که با کوچکترین حرکتی امکان حرکت و زیستن را در پی خواهد داشت. و درجایی دیگر این تاروپود شاخه های محکم درختی پیچان است که انسانی را در خود بلعیده و زندانی کرده است. تنیدگی اشیاء و اجسام در درون هم شکلی از همین در هم پیچیدگی و اغتشاش  را نشان می دهد. طراح در کارهایش انسان را در گیرودار رهایی و وابستگی، تعلق و تعلیق نشان می دهد.
نمادهای جانوری در کارهایش دو وجه اهریمنی و اهورایی را خاطر نشان می‌کنند که همواره در اطراف انسان حضور دارند. نیروهای اهریمنی گاه از درون انسان به شکل چهره‌هایی خشمگین سر باز می کنند.
اگر چه در یکی از طرح های این هنرمند انسان با کندن لباس خود، ذات درونی خود را هویدا می کند اما در بیشتر آثار، نیازی نیست که تمام اندام و نوع جنسیت وی مشخص شود؛ انسان با خیر و شـرِّ اطرافش قابل شناسایی است و هر چند فضای کل آثار در رویکردی سورئالیستی و مالیخولیایی به نمایش گذاشته می‌شود، اما حضور انسان و درگیری‌اش با اهریمن و پناهجویی‌اش به سمت نمادهای حامی و پشتیبان، نمایی از وضعیت زیست انسان است در برهه‌هایی از ازل تا ابدی که نیامده؛ اما می‌تواند برای برخی با تمام شدن زندگی و مرگ، همین حالا باشد
با این همه فضای متوهم و وهم‌آلود، خواب و خیال؛ آرزومندی و تمنا را به چشم می آورد. خاصه اینکه تلفیق نمادهای جانوری و انسانی، شکلی از رویا و تخیل را به عرصه خواب‌های آشفته و برزخی پیوند می دهد. اگر این آثار را تصاویر رویاگونِ خواب‌های وهمی و مالیخولیایی ندانیم، تصویری از لایه‌های زیرینِ انسان و روابط اجتماعی‌اش در برخورد با هم‌نوعان است.
سولماز نباتی هر چه در آثارش منطق رئالیستیِ طراحی فیگور را رعایت می‌کند، تلخ اندیشی و حزنِ کارها منطقی‌تر جلوه می‌کند. و هر جا که تناسب فیگور را بهم می زند و یا پرتره‌ها را به مرز فاتنزی نزدیک می‌کند، بارِ تلخکامیِ اثر به سورئالیسمی تصویرسازانه بدل می شود. در کارهایی که طراحانه است هیات انسانی به فرم بدل شده و جایابی‌اش در فضای منفیِ فیگور، بهتر قابل درک و توجه است. در کارهایی که به تصویرگری نزدیک است تعدد اشیاء و شیوه تصویرکردنِ فضای روایت، به ناب‌بودن فضای تجسمی اثر مبتنی بر فضای خالی، ریتم و حرکت خدشه وارد می کند. این بزرگترین چالش هنرمند با خود خواهد بود که با تاکید بر روایت به مرزهای تصویرگری نزدیک شود و یا با تاکید بر پیچیدگی ایده و تنوع فضاهای وهمی، بر بار سورئالیستی اثرش بیافزاید.

ارسال یک پاسخ