پان آرت - نشریه جامعه ی هنری ایرانیان
وب سایت علمی پژوهشی هنر

یک ماهی که گذشت – نسخه 63

سخن سردبیر

0 435

یک ماهی که گذشت

در ماهی که گذشت اتفاقات بسیاری را مرور کردیم. در ابتدای امر برنامه جشنواره فیلم فجر بود که مخالفان و موافقان بسیاری را جذب خود کرد. هنرمندانی که به واسطه سقوط هواپیمای اوکراینی و تنش های داخلی و خارجی آن، موضوع ناراحتی خود را پیش کشیدند و از حضور در جشنواره خودداری کردند و صحبت های بسیاری در مورد آنها شد.

به پادکست این مطلب گوش فرا دهید:

از طرفی تهیه کنندگان و برنامه ریزان فجر نیز باد انتقاد و صحبتهای بسیاری داشتند که هنرمندان نباید به این دلایل خود را از این رویداد دور کنند. ناسزاها آمد و بحث و دعواها شد و رفت.یک ماهی که گذشت

آنقدری که این تنش ها، شایعات و اتفاقات در کشور ما زیاد است، باعث شده تا تفکر و اندیشه به مقوله های مهمی همچون نزدیک بودن سال جدید و ایجاد پل های فرهنگی مابین ایران و کشورهای دیگر به بهانه نوروز، در ذهن گذر هم نکند.

موضوعی که می تواند علاوه بر گسترش پیمان های دوستی، باعث رشد جهانگردی و صنعت توریسم نیز در کشور باشد. اما مانند همیشه یک اتفاق، حادثه و حتی شایعات بسیار باز هم ما را از تفکر در مورد موضوعات مهمتر دور ساخت.

هنوز مدتی از حاشیه های جشنواره فجر نگذشته بود که حادثه سیل سیستان و بلوچستان بار دیگر داغ دل مردمان کشور را تازه کرد و این بار نوبت باران و سیل بود که آرامش را از ذهن ما برباید، آرامشی که شاید سالهاست در حوالی عید نوروز رنگ خود را از دست داده است. انتقادها آمد و های و هوی ها راه افتاد و رفت.یک ماهی که گذشت

و حالا نوبت کورونا است. ویروسی که می گویند به واسطه ترکیبات هورمونی از چین به جهان گسترده شده ولی گروهی این اتفاق را با موضوع سیاست پیوند داده و آنرا به صورت شایعاتی گسترش می دهند. شرایطی که در این همه موضوع برای ما شیرینی زندگی را تحت الشعاع قرار می دهد. نظریه ها آمد و ماسک ها نیامد و الکل طبی نیامده رفت.یک ماهی که گذشت

 حدود یک ماه و این همه اتفاق! آن هم زمانی که همه به فکر رسیدن فصلی هستند که با نو شدن زمین، می توانند علاوه بر لباس، فکر خود را هم تغییر دهند. امید که بتوانیم فکر خود را از این همه رویداد خالی کنیم، زخمهای مردمان حادثه دیده را التیام بخشیم و با امید بیشتر به زندگی، در کنار هم باشیم. با هم، برای سرزمین مان، اما با تفکر و آرامش و امیدی که …

ارسال یک پاسخ