پان آرت - نشریه جامعه ی هنری ایرانیان
وب سایت علمی پژوهشی هنر

مصطفی اکبری – تصویرگر

0 416

همیشه بررسی آثاری که از جزییات و دقت بالایی در اجرا برخوردار هستن، هیجان بسیاری داره. اینکه یک هنرمند زمانی بسیاری رو برای اجرای چند اثر صرف بکنه و نتیجه نهایی رو به صورت مطلوبی ارایه کنه، بسیار قابل تحسین هست. در این میان میتونیم به کار با مداد، خودکار یا راپید اشاره کنیم. مصطفی اکبری هنرمند کاشانی از ایران هست که آثار خودش رو در زمینه طراحی با راپید ارایه میکنه. هنرمندی که از پانزده سالگی با نقاشی آناتومی شروع بکار کرده و بصورت تجربی در دنیای گرافیک و نقاشی راه خودش رو پیدا کرده.
از دید مصطفی، جزییات در روند اجرای کار مورد بسیار مهمی هست. بخاطر همین همیشه از ریزترین شماره های راپید و یا قلموهای مختلف در ارایه کارهاش استفاده میکنه. گرچه اجرای کار با ابزار دقیق زمان زیادی رو میبره، اما از نگاه مصطفی، لذت کشف کردن و اجرای دقیق همیشه برای اون جایگاه بالایی داشته.

پان آرت

کمی از خودتون، رشته تحصیلی و گذشته کاریتون صحبت کنین؟!
از وقتیکه کودکی و خاطراتم رو به یاد دارم، نقاشی می‌کشیدم  و نقاشی هام همیشه عجیب و پر از جزئیات بود. جزئیاتی که از محیط اطراف و تخیلاتم روی ورق میکشیدم، فرق زیادی با نقاشیه معمولِ بچه ها تو اون سن داشت. اونا خونه، درخت، ماشین و کوه میکشیدن و من کارخونه پفک سازی، ماکارونی سازی و چیزهایی که هیچ تصوری ازشون نداشتم و فقط تخیل میکردم که لابد باید این شکلی باشن. اوقات فراغتم تو دوران کودکی همیشه صرف نقاشی کردن و مجسمه سازی میشد و تو دوران نوجوانی؛ کاریکاتور و تصویرسازی به علاقه هام اضافه شد. از 15 سالگی به طراحی آناتومی انسان و حیوانات پرداختم و علاقه مندیم به این موضوع باعث میشد تا با تمرین های زیاد، نقطه ضعف هام رو به نقطه قوت تبدیل کنم.
هیچ وقت موفق نشدم کلاسی برای کارهای هنریم برم و در محضر استادی باشم. تمرین و پشتکار و دیدن آثار بزرگان تنها راه و راهنمای  من بودن و باعث میشدن تکنیک‌های زیادی از نقاشی و تصویرسازی رو با خلاقیت پیش ببرم. عجیب ترین اتفاق توی این مسیر برای اطرافیانم این بود که من رشته برق رو برای تحصیل در دانشگاه انتخاب کردم و این انتخاب خودم بود… البته دلایلی برای این انتخاب داشتم. بعد از فارغ التحصیلی در سال 86، من 2 تا حرفه رو بلد بودم تا با اونها روی پای خودم بایستم؛ نقاشی کردن و مهندسی برق… هر دو شغل رو همزمان با هم جلو میبردم، تصویرسازی کتاب میکردم و تو زمینه برق کار میکردم. تا اینکه کم کم مهندسی با نقاشی، گرافیک و تصویرسازی حل شد!  و محاسبات و دقتش رو وارد آثارم کرد.

تکنیک بسیاری از کارهای شما راپید هست. با وجودیکه این ابزار محدودیتهایی داره، چرا اونرو انتخاب کردید؟!
درسته، جزئیات همیشه برام مهم بوده و برای تصویرگری و نقاشی با این خصوصیات نیاز به ابزار ظریفتری هست و معمولاً از ریزترین شماره ی راپیدها، قلموها و ابزارها استفاده میکنم، حتی برای کار در سایزهای بزرگ.  توی بیشتر کارهام راپید و خطوط ظریف، نقش محوری دارن و البته کلی وسایل و ادوات ابداعی دارم که اسمی ندارن و مطمئنم کار باهاشون از راپید هم سخت تره! البته سخت از نظر من! اتفاقاً از انجام اینجور کارها به شیوه ی خودم، لذت میبرم و این بخشی از خلاقیت در کارهام به حساب میاد… لذتی شبیه کشف کردن. بنظرم هنرمند با خلاقیت ، موندگار میشه.

تکنیک شما در طراحی با این ابزار به چه نحو هست و مراحل اجرای کار رو به چه نحو انجام میدین؟!
معمولاً تکنیک ها بر اساس ایده و خلاقیت انتخاب میشه و سعی میکنم همیشه “خلاقیت”، کارم رو پیش ببره و چون تکنیک کارهام معمولاً شخصی و ابداعی هستن، انعطاف این رو دارن که هم جهت با ایده شکل بگیرن، تغییر کنن و با فرم و سبک، هارمونی ایجاد کنن. معمولاً خودم رو محدود به استفاده از یک تکنیک نمیکنم و اجازه میدم کار، خودش نیازش رو بهم نشون بده. ابتدای کار با اتودهای دستی در سایز کوچک شروع میشه و محاسباتی که برای اجرا در سایز بزرگ مدنظرم هست رو با ابزاری مثل مداد پیاده میکنم و بعد از خوب نگاه کردن به تصویر، اون رو با ابزار دیگه به اجرا درمیارم.

آیا نرم افزار نقشی در اجرای اولیه یا اتودهای شما نقشی داره؟!
نه؛ با وجود اینکه به اکثر نرم افزارهای گرافیکی مسلط هستم و بعضی از اونها رو تدریس میکنم، عقیده دارم حتی اتودها هم باید دستی کشیده و اصلاح بشه.کار وقتیکه با دست انجام میشه، قدرت انتقال ذهن و حس بر روی ورق، تقویت میشه و نقاط ضعف خودشون رو نشون میدن… یجورای به کار دستی متعهدم و حس میکنم نرم افزار دست هنرمند رو تنبل میکنه. من حتی برای طراحی لوگو و پوستر هم باید اول کار رو دستی روی ورق انجام بدم و بعد اون رو با نرم افزار اجرا کنم و فقط برای ارائه کار در محیط مجازی و همچنین برای داشتن کارها بصورت آرشیو، اونها رو اسکن میکنم.

شما نمایشگاهی به اسم “تنیده در رگ رویا” داشتین. در اون نمایشگاه هم بروی چهره و با تکنیک راپید کار کردین. هدف شما از این نمایشگاه و اون هم با موضوع چهره چی بود؟!
تنیده در رگ رویا، طرحی بود که از نوشته های من و ایده‌ای که برای طراحی یکی از پوسترهای تئاتر داشتم، شکل گرفت… تولد-زندگی-مرگ  محور اصلی این مجموعه بود. در نقاشی های این مجموعه “زندگی” بین مرگ و تولد قرار داره، یعنی تولد که توسط خطی وارد کادر میشه و بعد اتفاقات و زندگی در یک بستر معما گونه شکل میگیره و بعد از سمت دیگه ای خارج میشه.  این سیر و این روایت بصورتی رؤیا گونه هست. یعنی شما با یک بند ناف به دنیا وصل میشید، در یک ظرف زندگی میکنید که نام اون عمر هست و بعد تنها از این دنیا میرید.
در طول این پیچیدگی ها و تنیدگی ها که توزندگی انسان ها اتفاق میفته، واقعیت هایی هستند مثل بیماری، تنهایی، غم و شادی که با رؤیا درآمیخته میشن. در واقع از تولد تا مرگ، رویا هیچ وقت شما رو تنها نمیزاره. خیلی از مخاطبین این مجموعه از من میپرسیدند چرا رنگ قرمز؟ و من براشون از معما و رمزآلود بودن خون میگفتم. مایع حیاتی که در رگ های شما جاریه و رویاهای شما رو در بر گرفته  یا به عبارت دیگه تنیده شده به اطراف رویاهای شما. نقاشی ها و حالت چهره ها، از احوالات این واقعیت ها کشیده شدن و البته بیشتر کارها حول سرطان و کودکان سرطانی بود و این احوالات بصورت قطعه شعر یا نوشته ای در کنار کارها ارائه شدن.

ارتباط برقرار کردن با این نوع طراحی مخصوصا تکنیک راپید، به نظر خیلی سخت و زمان بر میآد. نظر شما چیه؟!
موضوع، رسیدن از جزء به کل هست. صرف کردن زمان برای نقاشی ها و کارهای هنری و ثبت جزئیات، دغدغه‌ی همیشگی من بوده و معتقدم صرف زمان و حوصله و دقت، نوعی ارزش قائل شدن و احترام گذاشتن به هوش بصری، دید و ذهن مخاطب هست و من همون زمانی رو که در ایده ی یک اثر بصورت فکر ، خیال و رویا، زندگی میکنم، طبعاً همون قدر زمان رو برای اجرای اثر صرف میکنم.

آیا در خارج از کشور هم نمایشگاهی رو برگزار کردین؟!
تا کنون خیر ولی مقدمات برگزاری نمایشگاهی در آلمان رو دارم انجام میدم.

ارسال یک پاسخ