پان آرت - نشریه جامعه ی هنری ایرانیان
وب سایت علمی پژوهشی هنر

نقد هنر: قسمت دوم

0 141

آی تای شکیبافر

در قسمت قبل در مورد وضعیت کلی نقد در ایران صحبت کردیم، اشاره هایی به ارتباط کلی نقد با جامعه و هنرمند هم زده شد. در کل نگاه ما معطوف به روابطی تنگاتنگ بین هنرمند و منتقد هست.
حالا برای وضوح بهتر مسئله، بروی اصطلاحاتی مثل منتقد، روابط بین منتقد و هنرمند، اثر، مخاطب و… تمرکز بیشتری میکنیم. برخورد با این اصطلاحات به طور ناخودآگاه ما رو با دو مقوله ی دیگه مواجه می کند:
1- سیر تاریخی نقد؛
2- ارتباط نقد با هنرهای تجسمی؛

پان آرت

شاید دو مسئله ی مطرح شده در بالا ساده به نظر برسن، اما لازم به گفتنه که همین دو تا مسئله دغدغه ی اصلی و مهم هنر مدرنه و مسلماً یک هنرمند برای ارتقاء سطح آثارش، علاوه بر قراردادن آثارش در جمع، ملزم به نقد شدن هم هست.
منتقد، شخصیت اصلی داستان یا کسی که حکم قاضی در دادگاه را داره. البته این کجا و آن کجا…اما با نادیده گرفتن تفاوتهاشون، تشابه هایی هم با همدیگه دارن.قاضی قضاوت می کنه و منتقد نقد.هر دو حق رو در الویت کارشون قرار می دن و دور از احساس؛ کلامی میگن. منتقد اونقدر باید بر نقد و انتقادش محکم باشه و دلایل کافی در ذهن داشته باشه که توضیح کافی رو بتونه ارائه کنه.
در جامعه ی فعلی، معنا و محتوای بیشتر منتقد معطوف بر کسی هست که ایرادها و نقص های اثری رو نمایان می کنه. شاید این معنا به طور عام فراگیر شده باشه، اما در اصل و با ریزنگری به معنایی دیگه میرسیم. منتقد آینه ی هنرمند هست. هنرمند رو به عالمی دیگه می بره. در اینجا منظور از عالمی دیگه فراتر یا پایین تر از سطح اون نیست، منظور اینه که اثر رو در رشته های دیگه از هنرهای تجسمی می بره و به نحوی پای تاریخ هنر رو وسط میکشه.
منتقد مثل یک آشپز که از درونیات تک تک قفسه های آشپزخانه اش آگاهه، باید از سیر زمانی و تحولات تاریخسه هنر هم آشنا باشه، در اصل باید تاریخ هنر را قورت بده. یکی از ویژگی های بارز هنر خاصیت «مدل سازی ذهنی» هنر هست که به قول «استیفن شر» این مسئله در مورد عکاسی بیشتر از هنرهای دیگه صدق می کنه. مدل سازی ذهنی در اصل به پرداختن و رجوع به ناخودآگاه ذهن هست. بدین معنی که هنرمند اثر خودش رو بر اساس مدل های ذهنی که در فکر خودش داره سر وسامون میده.
گاهی پیش میآد که هنرمند با واقعیت، اصول و قواعد کلی سر و کاری نداره و فقط اون چیزی براش مهمهی که در ذهنش تصور می کنه. آسمون صرفاً براش آبی نیست، خاک تیره نیست و درخت هم سبز نیست.
منظور از گفتن این موارد اینه که یک منتقد تا تاریخ هنر و سیر ادواری حداقل هنرهای تجسمی را بلد نباشه، پس چطور می تونه در مورد اثری قضاوت کنه؟ چطور می تونه به درونیات هنرمند رسوخ کنه. گاهی اوقات این مسئله به خوبی لمس میشه که هنرمند در زمان خودش سیر نمی‌کنه، یا فراتر از اون و یا گاهاً در دوره های پیش ذهنیتی رو با خودش حمل می کنه. نستالژی ها و خاطره ها هم در اصل به بخش مدل سازی ذهنی مربوط می شن. بسیاری از زمان ها پیش اومده که اثری ما رو به اتفاقی چه خوب و چه بد در گذشته  برده، این همون ذهن فعال ناخودآگاهه که حضورش رو اعلام می‌کنه.

ارتباطی تنگاتنگ بین منتقد و هنرمند برقرار هست.در طول تاریخ در مورد این مسئله نظریه‌های زیادی ارائه شده. خیلی‌ها معتقد بودن که منتقد نباید هیچ‌جور ارتباط و برخوردی با هنرمند داشته باشه، چرا که اونها عقیده دارن این موضوع باعث این میشه که احساسات منتقد به جریان بیفته و خواه یا ناخواه از عقیده و نظر خودش دور بشه. اما در مقابل، عده‌ی دیگه‌ای به این باور هستن که شناخت کامل منتقد از درونیات هنرمند و ایجاد ارتباط با اون می‌تونه به درک بهتر اثر کمک بیشتری داشته باشه.
عقیده ها متفاوتن و زیاد. چیزی که در دنیای مدرن فعلی مورد تایید و استقبال قرار گرفته  چیزی نیست جز تایید شناخت هنرمند توسط منتقد، شناخت روحیات، جامعه‌ای که در اون زندگی کرده، دوره‌ی زمانی و… عواملی هستن که در بحث موشکافانه نقد، عامل مهمی به شمار میآن.
مسئله دیگه‌ای که گفتنش خالی از لطف نیست، اینه که منتقد فقط متکی به تاریخ هنر نیست، هنر تنها نیست و همزمان با خط سیر جامعه در حرکته. منتقد برای دریافت نشانه ها و پیوستن به درونیات عکس مجبور به شناخت سیاست، اقتصاد و عوامل دیگه ای هست که مسلماً هر کدوم به جای خود. شناخت ادبیات، شعر و موسیقی همه و همه عواملی هستن که در ایجاد نقدی تاثیر گذار، نقش مهمی را ایفا میکنه. به عنوان مثال برای شناخت نشانه ها و عوامل درونی یک عکس خبری که شامل اتفاقات مهم اخیر یک جامعه هست، دونستن اطلاعات خبری در مورد اون پیامد امری مهم به شمار میاد.
به هر جهت همه ما به خوبی می دونیم که اطلاعات و دانش در هر شغلی در کنار کار عملی، امری مهم به شمار میآد. دانش بخشی از یک اقدام، تلاش و کسب تجربه هم بخش مهم دیگه‌ای به حساب میآد.
در آخر باید این مسئله رو ذکر کنم که منتقد می‌تونه خطوط قرمز و محدوده ی کاری خودش رو تعیین کنه، می‌تونه خودش رو محدود به یک سبک یا نهضت در عکاسی، نقاشی و… بکنه، اما مسلماً بازدهی کارش مثل کسی که فضای گسترده ای رو برای کارش تعیین کرده، نیست (ادامه دارد…)

منتشر شده در نسخه هفتم ماهنامه دیجیتال هنرهای تجسمی پآن آرت

ارسال یک پاسخ